از بس که برآورد غمت آه از من
ترسم که شود به کام بد خواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان
خون شد دلم و دلت نه آگاه از من(مولانا)...
خوشست روی تو را درحجاب بوسیدن
میان گودی محراب باده نوشیدن
به تار بربط عشقت زدن به زخمهء دل
به شوق روی تو با می مدام جوشیدن(احمدخدادادی دهکردی)