وین دبلیو دایردر یکی از شهرهای آمریکا متولد شد. کودکی دایر با سختیها و مشقتهای فراوانی همراه بود. وی کودکی خود را در خانوادهای پر جمعیت و پر ماجرا سپری نمود، او شیرخوار بود که پدرش خانواده 4 نفره خود را رها میکند. وی بارها و بارها از اعتیاد و الکلی بودن پدر خود یاد میکند، فرد معتادی که فقط به فکر خوش گذرانی و عیش و نوش خود بود،به گونهای که فرزند 16 ماهه خود را به پسر 4 سالهاش میسپارد و زندگی و خانواده خود را رها میکند و با زنی دیگر پا به فرار میگذارد که بعد از آن وی موفق به ملاقات پدر نمی شود و بالاخره پدر دایر در اثر افراط در نوشیدن مسکرات جان خود را از دست میدهد. مادر وی بعد از جدایی از شوهر با مردی دیگر ازدواج میکند که از قضا وی هم الکلی و معتاد و بیمسئولیت بوده است.
وین دایر در پایینترین سطح اجتماع رشد کرد و در جوانی به مدت 4 سال در نیروی دریایی آمریکا مشغول خدمت شد که البته با تلاش و زحمت توانست به دانشگاه راه یابد. در همین ایام بعلت مشکلات عدیده اقتصادی مشاغل مختلفی از جمله چمن زنی، پخش روزنامه ، صندوق دار و شاگرد سوپر مارکت را تجربه نمود.
وین دایر در جوانی در حالیکه اعتیاد به الکل و مواد مخدر با زندگی او پیوند خورده بود توانست در سایه مدیتیشین و بعد از تمرین و تلقینهای فراوان آن راترک کند.
وین دایر از فردی به نام «رام داس» در عمل درسهای زیادی گرفته و از وی به نام استاد عرفان خود نام میبرد. رام داس از نظر دایر بزرگترین سخنران دنیاست.
وی هیچ گاه از یادآوری کرامات و کارهای خارق العاده خود خسته نمیشود. لیست کارهای غیر عادی که وین دایر از زندگی خود بر میشمارد به دهها مورد میرسد. در این فهرست بلند مواردی از قبیل جان سالم به در بردن از تصادف، موفقیت در دوی ماراتن در اثر مکاشفه معنوی،ا دیدن رویای صادقه، بطور معجزه آسا موجب هدایت دیگران شدن، و سالم ماندن از سانحه هوایی ... در شمار کرامات وی در آثارش منعکس شده است.
وین دایر در سن 34 سالگی در حالیکه در اوج موفقیت بود، استادی دانشگاه در رشته روان شناسی را رها نمود و به نویسندگی روی آورد که تاکنون بیش از 20 کتاب از وی منتشر شده است.
وی تا جایی پیشرفت نمود که از یک موسسه بین المللی به عنوان بهترین سخنران سال، جایزه چکش طلائی را دریافت کرد وی همچنین اهل ورزش و فعالیت جسمانی است به گونهای که تاکنون در 7 دو ماراتن شرکت نموده و سالهاست که دست کم 8 مایل میدود و به گفته خودش یک روز هم از این کار غفلت نکرده است.
وی هم اکنون صاحب 8 فرزند است و همسرش ـ که از نظر دایر فردی عارف و معنوی است ـ با اشتیاق در نگهداری و مراقبت از بچهها سهیم بوده است.
وین دایر حیات معنوی خود را موهون یک «گذشت بیسابقه» میداند. وی در جاهای متعدد از جفایی که پدرش در حق همسر و فرزندان روا داشته نام میبرد به طوریکه احساس خشم و نفرت نسبت به پدر سراسر وجود وین دایر را در بر میگیرد بعد از مدتها وی متوجه میشود پدرش از دنیا رفته ولی بالاخره موفق به زیارت قبر پدر میشود و بعد از حضور بر مزار پدر، در یک تصمیم تاریخی کینه پدر را از دل به دور میریزد و او را میبخشد و برای پدرش دعا میکند. به گفته دایر در همین لحظه بود که احساس کرد یک تجربه معنوی و معرفت درونی به قلب وی سرازیر شد و ضمیرش به حق و حقیقت روشن گشت.
محاسن عرفان دایر
اکثر کتب وین دایر حول محور «معنویت» و «عرفان» نگاشته شده است. معنویتی که وی تبلیغ میکند نقاط قوتی مخصوص به خود که بسیاری از مکاتب معنویت گرای امروز از این مزایا بیبهره و یا کم بهرهاند.
1ـ خدا محوری
دلپذیرترین و برجسته ترین نقطه در اندیشههای وین دایر «تاکید بر خدا محوری» است. در نگاه وی مجموعه عالم هستی تحت قدرتی عظیم به نام «خداوند» اداره میشود. و هیچ کلمه و واژهای نمیتواند خدا را آنگونه که هست توصیف نماید. (همان ص 41) همه انسانها از خدایند و به او بازگشت خواهند نمود .
از نگاه دایر هرچه انسان بیشتر به خداوند شبیهتر و نزدیکتر شود موحدتر است و فقط انسان موحد است که میتواند جهان را جلوه خدا ببیند و خدا را در همه چیز و همه جا مشاهد کند. و اصولاً خداوند، قادرِ مطلق است و برای او غیر ممکن وجود ندارد. انسان معنوی از دیدگاه دایر «هرگز تنها نیست» بلکه او میتواند برای خلق دگرگونیها و خروج از بن بستهای زندگی همواره به خدا متوسل شود. او از رگ گردن به ما نزدیکتر است و در هر چشم به هم زدنی میتوان با او ارتباط گرفت و از وجود او بهره مند شد وی تصریح میکند «خدا» یکی است و و همه اشیاء از اویند. او در درون همه ما آشیان دارد و هر چند اسامی متعدد دارد اما یک حقیقت است و در همه موجودات، حی و حاضر است. و هیچ نقطهای از حضور خداوند خالی نیست.
دایر میگوید: انسان باید در نیایش و دعای خود خدا را به گونهای بخواند که شایسته خدایی اوست و اصولاً خداوند مالک همه چیز است و این مالکیت هم انحصاری است. وی خدا را عقل کل توصیف میکند که امکان ندارد از او کار بیهود سر بزند و امکان تصادف در کارهای او راه ندارد . دایر توصیه میکند «با توکل به خدا و تسلیم در برابر او پیش بروید و نتایج همه کارهایتان را به او بسپارید.» او بر اعتقاد مشترک هم ادیان در مورد خداوند اشاره میکند که خداوند خالق همه چیز است ولی خودش ازلی و ابدی است و نیازی به خالق ندارد و میگوید: «این گفته ادیان کاملاً منطقی است. زیرا با این توصیف دیگر ابتدا و پایانی برای خالق نیست و تفکر در این زمینه هم چندان لزومی ندارد... پس خدا موجودی است غیر مادی، عاری از جسم، لامکان، ازلی و ابدی، واجد تمامی صفات، نه آغازی بر آن تصور دارد و نه پایانی و در تمام ابعاد هستی حاضر بوده، هست و خواهد بود.
2ـ هدفمندی خلقت
دایر به خوبی و به جا هدفمندی کائنات و حاکم بودن سنتهای ثابت بر هستی را میپذیرد و این مسئله را در جاهای مختلف بازگو میکند. «هیچ چیز در این جهان اتفاقی یا الله بختکی نیست بلکه همه چیز از اصول و قواعد خاص پیروی میکند».«شما در نظامی قرار دارید که تحت هدایت یک عقل کل و شعور مطلق قرار دارد. یعنی همه چیز هدفمند است».وی به زیبایی بین اراده آزاد انسانی و هدفمندی دستگاه خلقت جمع میکند و در عین رد جبر گرایی تفکر صحیح را تفکری میداند که ضمن پذیرش موهبت اختیار و اراده برای انسان، شعور و هدفمندی را برای کل هستی بپذیرد.
«من بر این اعتقادم که جهان بی نقص و عاری از هر گونه نقصان و کم و زیاد و در نهایت کمال است و اذهان ما از درک آن عاجز و غیر از این هم از خالق جهان، نباید انتظار داشت وی تمامی اجزاء هستی را دارای ماموریتی ویژه میداند که تحقق این رسالت را ماموریت نهایی هر انسان میداند.و اگر کسی در جهت انجام رسالت خود گام بر دارد بخشی از تکامل هستی تحقق یافته است
فضایل اخلاقی در عرفان دایر
باید اعتراف نمود بسیاری از صفات اخلاقی فاضله و ابعاد الهی وجود انسانی در نوشتههای وین دایر به صورت زیبایی انعکاس یافته است. مفاهیم مبهمی مثل سعادت، کمال، عشق و ... که در بسیاری از مکاتب اخلاقی تبیین روشنی از آنها صورت نگرفته است توسط وین دایر به صورت عملیاتی وریز و تحت عناوین مجزا ذکر گردیده است و در بسیاری از موارد، ابعاد آن مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است.
هر چند این مفاهیم به صورت دقیقتر و عمیقتری در متون اسلامی ـ قرآن کریم ، روایات معصومین و کتب اخلاقی ـ مورد کاوش قرار گرفته و ادله مختلف عقلی، منطقی و وجدانی برای آنها ذکر گردیده و در یک «نظام اخلاقی منسجم» به صورت پازلی کامل جا داده شدهاند، با این وجود کار دایر در این جهت کار با ارزشی است و تا حد زیادی ـ در حوزه اخلاق فردی ـ به اخلاق و عرفان اسلامی نزدیک شده است و میتوان ادعا نمود که با توجه به تاثیرپذیری دایر از مولوی ـ که در جاهای متعددی از مولوی نام میبرد و گفتههای او را به صورت کامل نقل میکند و گاهی هم به قرآن استناد می کند. بسیاری از گفتههای دایر در حیطه اخلاقیات از متون اسلامی یا حداقل از عرفای اسلامی اخذ و اقتباس شده است تا جائیکه گاهی تعبیرات دایر مو به مو با همان تعبیرات بکار رفته در احادیث معصومین تطبیق میکند. مناسب است پارهای از محاسن کلام دایر ـ آموزههای اخلاق فردی ـ مرور گردد تا این قرابت به گونه ملموستری روشن شود.
1ـ شکرگزاری
در بیان دایر شکر گزاری و سپاس به درگاه خداوند باعث میشود نعمت بیشتری نصیب انسان گردد و صفت سپاسگزاری، خصلت منفیِ «آز و افزون طلبی» را در انسان زایل میکند و فرد خدا خواه باید در هر حال (حال سختی و حال خوشی) شکرگزار خداوند باشد و تمامی موهبتهایی که در زندگی انسان وارد میشود باید مشمول این حالت واقع شوند .
دایر خود ضمن اینکه هر روز صبحدمش را با شکر گزاری آغاز میکند به خوانندگان آثارش توصیه میکند هر روز صبح بگویید: «خدایا به خاطر زندگیام، سلامت بدنم، بخاطر خانوادهام، به خاطر امروزم و این فرصت جدیدی که در اختیارم قرار دادی تو را شکر میکنم خدایا شکر ! شکر! شکر! »
2ـ قناعت و ساده زیستی
وی ضمن تاکید بر این که هر کسی باید تلاش کند حرفه شرافتمندانهای داشته باشد و از ثمره دسترنج خود ارتزاق نماید قائل است زندگی باید براساس رهایی از تعلقات مادی همراه باشد (و این رهایی به معنی فقر و نداری نیست بلکه به معنی این است که انسان از قید وابستگیها آزاد و رها باشد تا بتوان به جنبههای معنوی و روحانی عالم اتصال برقرار کرد او میگوید تلاش کنید تا زندگی خود را ساده کنید، لذا لزومی ندارد بیش از آن چه نیاز دارید بخرید و زندگی خود را شلوغ و آشفته کنید« در منزل من لوازم لوکس و تجملات گرانبهای خانههای اشرافی بسیار به ندرت دیده میشود. لباسهای شیک و زرق و برق در زندگی من جایی ندارد ... یک حقیقت عمیق وجود دار و آن این است که «بیشتز داشتن، کمتر داشتن است» وی در تحلیل این مطلب میگوید «هر چه بیشتر تصاحب کنیم بیشتر در پی کسب افزونتر خواهیم بود و چون حرص و طلب آدمی پایان ندارد بیشتر احساس کمبود خواهیم نمود.
3ـ گذشت و ایثار
دایر پذیرفته است که بخشش به دیگران و چشم پوشی از خطاهای آنان، راه تجلی نور به قلب آدمی است و تاکید میکند «محال است کسی بدون گذشت در زندگی روزمره به آگاهی و بیداری معنوی دست یابد.» به بیان دایر بخشش باعث میشود حس سرزنش و مذمت دیگران در انسان از بین برود و اگر از سر تقصیرات و خطاهای دیگران بگذریم نیاز به سرزنش آنها هم نخواهیم داشت که البته بعد از آن که انسان بتواند ذهنیتهای بد و سوء تفاهمها را نسبت به دیگران تقلیل دهد گذشت راحتتر صورت میگیرد.
4ـ خدمت به مخلوقات خداوند
وین دایر به طور مکرر توصیه میکند که آدمی باید به خلق خدا خدمت کند و در راه مشکلات دیگران سعی خود را به کار گیرد تا از این طریق حس الهام شکوفا شده و به خدا نزدیک شود وی معتقد است که به هر میزان انسان معنویتر شود حس خدمت به خلق هم در او شدیدتر میشود و حضور در میان نقرا و کسانی که مال و اموالی ندارند باعث ایجاد حس و عشق میشود.
وی از خوانندگان آثارش میخواهد سعی کنید به دیگران کمک کنید آن هم در خلوت و بدون انتظار پاداش و حتی تشکر. و حتی سعی کنید اسمتان هم برده نشود وی به افرادی که از ترس فقر کمک به دیگران را ترک میکنند گوشزد میکند: هرچه که صرف بخشش شود به همان صورت و یا بیشتر به زندگی انسان بر میگردد و اصلاً سخاوت فلسفه وجودی انسان است و بخشش در تقویت قدرت الهام معجزه آسا عمل میکند.
5- آزادی جنسی ضد آزادی است.
وین دایر بر خلاف برخی مدعیان عرفان در عصر جدید ـ همچون اشو ـ که مروج سکساند و سکس و آزادی جنسی را راه رسیدن به حقیقت خیال کردهاند، آزادی جنسی را یک آزادی دروغین و جعلی میداند و آن را بر آمده از نفس اماره و خود کاذب (ایگو) میداند که این نوع آزادی عیناً ضد آزادی است و آزادی واقعی در مقابل آزادی جنسی است.وی به حق تاکید میکند که «خداوند آزادی واقعی را میپسندد و نفس اماره آزادی عاریتی را. لذت بردن و خوش گذرانی کار بسیار خوبی است اما خوش گذرانی را با آزادی ناشی از خوشگذرانی نفس پسند (ایگوپسند) اشتباه نکنید ... زیرا الهام نفس همیشه براساس احساس جعلی است که یک ایده قلابی است.» او فرهنگ غربی و نفس اماره را هم سو و هم جهت معرفی میکند و میگوید: «نفس اماره از شما میخواهد که جنس مخالف را از نظر بدنی و فیزیکی تجسم کنید ولی خود برتر شما اصرار دارد که به جنس مخالف به عنوان صاحب یک روح بنگرید...سینماها ، مجلهها و ... همه به ما یاد میدهند که به زنان به نظر فیزیکال نگریسته و ارتباط با آنها بدنی باشد و هدف را پیروزی بر جسم زنان معرفی میکنند... این کار باعث میشود که کل انرژی ذهنی ما صرف بدن و جنس مخالف شود نه وجود معنوی و روحانی او»
7ـ راستگویی راه حقیقت است.
«اگر ما دوست داریم برای همیشه هماهنگ با روح قدسی عمل کنیم و برای دیگران نیز منبع الهام باشیم داشتن صداقت ضروری است وقتی حقیقت را پنهان میکنیم ... این عمل به شکل جدایی از خداوند در زندگی ما خود را نشان میدهد» وی با تاکید بر این که در زندگی الهی، صداقت یک ضرورت است و صداقت و راستگویی را راه همسویی و هماهنگی با خدا هستند به این نکته اشاره میکند که همه حرفهای راست در همه جا لازم نیست بیان گردد و انسان میتواند با ترفندهای مختلفی بدون آن که مرتکب دروغ شود از افشای اسرار خودداری کند.
8ـ پرهیز از مجادله و مراء
دایر مجادله لفظی با دیگران را آفت الهام و معنویت میداند و یادآور میشود که هیچ نیازی نیست که انسان همه را راضی و تسلیم افکار خود نماید چرا که خواستههای حقیقی ما همان چیزهایی است که ندای درونمان است. و این که انسان با هر قیمتی در مشاجرات و مناظرات بخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند باعث دوری انسان از خود متعالی و عقل میگردد و مشاجره و مباحثه بیمورد ، خواست نفس جعلی (ایگو) است.
*******
پارهای دیگر از فضایل اخلاقی که در آثار دایر آمده و در منابع اسلامی با همین تعبیرات یا نزدیک به آن عنوان شده از این جمله است: «از دیگران نه فقط غیبت نکنید بلکه اگر در جمع از کسی غیبت صورت گیرد سعی کنید از او دفاع کنید یا کارهای خوب او را در جمع ذکر کنید چرا که این کار باعث میشود خود مقدس و نیروی معنوی انسان تقویت شود. در کارهای دیگران تجسس نکنید و هیچ الزامی وجود ندارد از عقاید دیگران و اسرار و دنیای خاص افراد آگاه شوید. حرکت از دروغ و فریب به راستی و صداقت اولین قدم در صداقت درونی انسان است. صبر نتایج فوری به بار میآورد. صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمیاند، در اثر صبر نوبت ظفر آید. از نگاه دایر تسلیم و رضا، غایت تفکرات عارفانه ـ عاشقانه است و منظور از این دو، اعتماد کردن به سنتها و نیروها و اصولی است که بر جهان حاکماند و پیوسته سرگرم ماموریت خویشاند. تسلیم و رضا باعث میشود که دنبال نتایج نباشیم و بالتبع کینهها زدوده خواهد شد. در مورد دیگران چنان بیندیشید که دوست دارید در مورد شما بیندیشند.
شما در این جهان هستید اما وابسته به آن نیسستید پس بمیرید در حالیکه زنده هستید بخواهید، اجابت خواهد شد، خواستن از خدا هم به این معناست که اجازه دهیم تا هدایت خداوند به سوی ما سرازیر شود و ما را در بر گیرد و در مسیر جریان هدایت الهی واقع شدن، عین خواستن است. دایر به شدت معتقد است که انسان نیاز به خلوت با خدا و خود دارد و مشغولیت روزمره را آفت معنویت میداند و وجود سر و صدا دغدغههای روزمره را مانع الهام معرفی میکند. و میگوید: چه بهتر که این خلوت در خانه خود و در یک اتاق معنوی (خلوت گاه مخصوص) باشد و انسان هر روز در آنجا به عبادت و مراقبه بپردازد، اثر این اتاق، رشد معنوی انسان و روشنی ضمیر خواهد بود.
دایر جسم را مرکب روح و معبد مقدسی میداند که باید قدر آن را دانست و در سلامت آن کوشید وی محاسبه اعمال و ارزیابی مجدد از کارها و برنامهها را ضروری میداند که باعث اصلاح امور و روشن بینی میشود و لازمه ارتباط با خالق بازنگری جدید در کارهاست به طوری که این بازنگری، اعجاز گونه انسان را وارد دنیای غیر قابل تصور خواهد کرد.
دایر صبحدم و زمان صبحگاهی را بهترین فرصت راز و نیاز با خدا میداند و این مطلب را بارها گوشزد میکند. «بهترین مکان (برای عبادت و راز و نیاز ) صبح زود است. هر روز به مدت 30 دقیقه در آن جا حضور یابید و در آرامش ژرف فرو روید وی ساعت 6 – 3 صبح را بیشتر توصیه میکند " وقتی از خواب بر میخیزید، لحظاتی را با خدا راز و نیاز کنید و به خود یادآوری کنید که«این لحظات زودگذر کوتاه مدت من فقط با خداوند هستم» وی این کار را موثر ترین عمل برای دسترسی به خود قدسی میداند.
ایدههای محوری
پارهای از مبانی اندیشههای وین دایر به شرح ذیل است.
1ـ وحدت وجود
سراسر بدن ما از اجزاء زنده تشکیل شده است و اغلب حیات ما بدون آنها امکان پذیر نیست، پلکهای چشم ما با وجود ساختار کوچک خود با تمام جسم هماهنگ عمل میکند، تمامی اجزاء بدن ضمن این که خود سرشار از نیروی حیات هستند همگی هماهنگ با کل و تمامیت آدمی که «من» نامیده میشود عمل میکنند. یافتههای علمی دانشمندان با میکروسکوپ الکترونی بر وجود حیات در تمامی اجزاءموجودات ـ نه فقط انسان ـ حکایت دارد ضمن این حیات مستقل اجزاء، هماهنگی و همسویی با کل نیز هویداست. تک تک انسانها با همدیگر «پیکره کامل انسانیت » را تشکیل میدهند. انسانها «من» هایی هستند که در قالب متحدا الشکل به نام «ما» به حیات خود ادامه میدهد. باید حقیقتی انکار ناپذیر در جهان لایتناهی که بر سراسر هستی حکومت میکند به نام «اصل وحدت وجود» را پذیرفت.
شواهدی بر وحدت وجود
الف) ایده عدد بحرانی
اگر شمار قابل توجهی (عدد کافی) از انسانها ـ حتی دیگر موجودات ـ از رفتار خاص و الگوی خاصی تبعیت کنند همان رفتار در تمام آن «گونه» تظاهر خواهد یافت. اقل نصاب عدد در «گونه» که موجب تسری رفتار به تمام آن صنف خواهد شد «عدد بحرانی» یا «توده بحرانی گونه» نام دارد. این ایده از آن جا قوت گرفت که میمونی در کشور ژاپن به طور ابتکاری سیب زمینی را در آب شور دریا شست پس از آن، آن را خورد. متعاقباً بعضی از همنوعانش از او تقلید کردند. تعداد زیادی از میمونهای حاضر این عمل را انجام دادند. با تعجب مشاهد شد میمونهایی که در چند فرسخی زندگی میکردند و هیچ تماسی با میمونهای ساحل نداشتند این رفتار را از خود بروز دادند. کن کیس در کتابش معتقد است که اگر تعدادی از افراد نوع بشر از بحران جنگ هستهای آگاهی یابند و این حس را به اکثریت انتقال دهند و اکثریت این رفتار را در خود تظاهر دهند جنگ هستهای اجتناب ناپذیر است.
ب) تجربه انتقال مرحلهای
فیزیکدانان از این نصاب ـ «انتقال مرحلهای» تعبیر میکند و آن هنگامی است که اتمهای تشکیل دهنده یک ملکول به ترتیب خاصی قرار گیرند و تعداد آنها به نصاب نزدیک شود و این هنگام است که بقیه اتمها خود به خود در همان مسیر قرار میگیرند. حرکتی عجیب از یک میکروب در یک نقطه از زمین باعث بروز حرکت دیگر میکروب ها ـ بدون هیچ تماسی ـ در کره زمین میشود. این مطلب در مورد رفتار تودهها در جوامع بشری قابل توجه است به طوری که رفتار کلی انسانها و مواضع جمعی آنها متاثر از حس مشترک آنها است که تبیینی دیگر از همان « وحدت وجود» است.
ج) کشفیات نوین فیزیک کوانتوم:
ذرات کوچکتر از اتم به طور مداوم اتخاذ تصمیم میکنند و عجیبتر این که تصمیمات اتخاذ شده بر اساس تصمیماتی است که در جای دیگر اتخاذ میشود. ریز ذرات اتم به فوریت میدانند که در جای دیگر چه تصمیمی اتخاذ شده است. مبنای استدلال فلسفه کوانتوم این است که همه چیزهایی که در جهان به ظاهر منفرد و مستقل به نظر میرسند در واقع اجزایی از یک کلیت مستقل به شمار میروند. دنیای علم به سختی میکوشد به آن چه رهبران روحانی بشریت گفتهاند دست یابد . در علم مکانیک کوانتوم در این مسئله ـ ذی حیات بودن ذرات عالم و دستورگیری از حقیقت دیگر ـ تمایزی بین جاندار و بیجان وجود ندارد. تمامی اجزاء عالم ضمن اینکه در کار انفرادی خود عاری از نقص و خطا میباشند در همان زمان با ذرات دیگر و با کل کائنات هماهنگ و همنوایند و به فواصل زمانی احتیاجی ندارند. پرواز دسته جمعی پرندگان در هوا و پیچ و تاب خوردن آنها به گونهای که انگار به هم متصلند و از یک جا فرمان میگیرند همه شواهدی روشن بر «وحدت وجود» است.
با اعتقاد به اصل وحدت وجود، به خود یادآور میشویم که هر تصور زشتی درباره دیگران، تصوری است به خویشتن. هر قدمی که برای انتقام جویی و آزار دیگران برداشته میشود کوششی است که ضربه و لطمه آن به خود ما بر میگیرد. ثمره اعتقاد به این اصل، احساس یگانگی و دوستی با دیگران و پرهیز از کینهجویی و نفرت است.
باید یاداور شویم آنچه را که وین دایر تحت عنوان «وحدت وجود» پذیرفته، بسیاری از دانشمندان صاحب نظر با دلایل و تبیین های دیگری پذیرفتهاند.
2ـ ذهن، منبع اعجاز
انسان معنوی از نیروهای خارق العاده ذهن در تاثیر گذاری بر این عالم آگاه است، او نیک میداند که ذهن معطوف به آرامش از هر نیروی فیزیکی قویتر است. از طریق مراقبه و مکاشفه میتوان به ژرف ترین سطوح ذهنی دسترسی پیدا کرد و در آن فضای خاموش و نامرئی، از حکمت و هدایت بهره مند شویم واز طریق ذهن است که میتوان به بخش نامرئی وجود دست یافت.
قدم اول در فعال سازی قدرت ذهن، تغییر تصاویر ذهنی است. رویدادهای زندگی همه پرداخته تجسمات انسان است بنابراین باید نیروی تجسم و تصور ذهن را باور داشت و به تغییر نگرش نسبت به خود، محیط پیرامون، دیگران و زندگی همت گماشت تا موجبات تغییر در واقعیت این امور فراهم شود. آینده انسانها از راه شیوه تفکری که بر می گزینند رقم می خورد و در حقیقت آنها به آنچه تفکر می کنند تبدیل می شوند. پدیدههایی که در زندگی انسانها اتفاق می افتد زاییده تفکر آنهاست نه مستقل از فکر.
باید توجه داشت تفکرات هر چند واقعیت خارجی ندارد اما اگر به طور مناسب تقویت و درونی گردند به طور عینی در قالب فیزیکی انسان عینیت می یابند و تجسم خارجی به خود می گیرند. بنابراین افکار و اعمال رابطه علی و معلولی با هم دارند ، هم اعمال انسان برخواسته از تصورات و افکار اوست و هم افکار اوست که باعث تحقق اعمال متناسب با همان فکر در زندگی می شود.
برای تجربه معجزه ذهن، باید صداهای درونی که از محدودیتها میگویند خاموش شوند. در این مسیر ضریب هوش پنداری باطل است، هوش و سایر تواناییهای ذهنی بیحدو بیکرانه است،تمامی هیجانات از ذهن سرچشمه میگیرند و آنگاه بازتاب آن به صورت علایم و عوارض بیرون متجلی میشود. این قدرت ذهن که از آن به «اداره کردن تصادفات» یاد میشود به این معنی است که هر چیزی که میخواهید در ذهن شما اتفاق بیفتد در ذهن خود تصور کنید. از درون بر آن تمرکز کنید و از بیرون به آن علاقه نشان دهید و به تصور ذهنی عشق بورزید. حالا انرژی درونی شما تصادفاتی را جذب خواهد کرد که با آرزوهای شما جور در خواهند آمدو ذهن بر هر چه تمرکز پیدا کند همان توسعه پیدا میکند و بزرگ میشود. این قدرت ذهن، از زبان و بیان متاثر میشود، بیان کلمات و عبارات باعث میشود بدن فیزیکال به همان راهی برود که اظهار شده است.
3 ـ دو نوع خود
استعمال جملاتی در مورد خود (مثل من به خودم گفتم، من خودم را سرزنش کردم) پرده از این حقیقت بر میدارد که انسانها در درون خود دو شخصیت و دو حقیقت دارند. یک شخصیت که منم که فکر کردهام و دیگری کسی است که فکر را دریافت کرده. (حاکم و محکوم یا فکر کننده و فکر شونده) دیالوگ با خود، حاکی از حضور دو نفس انسانی در کالبد واحد است. یکی از این دو، وجودی متعالی است که همان «خود برتر» و «نفس الهی» آدمی است و همیشه آماده است تا انسان را به وراء احساسات بکشاند. در مقابل، خود نفسانی قرار دارد که از آن در لسان روانشناسان «ایگو» تعبیر میشود.
برای معنوی شدن باید به پرورش «وجود متعالی» پرداخت و از آن برای انجام وظایف طبیعی و اعمال محبت آمیز دعوت کرد ؛ ایگو خود عاریتی و بدل آدمیان است در حالیکه خود حقیقی ـ که همان قدرت خدا در وجود انسان است ـ اصلی و البته ابدی است.هر عملی یا فکری که آرامش را به انسان بر میگرداند، اشارت خود متعالی است. فقط احساس امنیت و آرامش درونی است که حکایتگر حیات خود مقدس است. با همین سنجه است که مجادله و بحث، رقابت، چشم و هم چشمی، حرکات هیجان انگیز و جنگ و گریزهای سینمایی، نگرانی، اظهار خود و خود نمایی، لذت بردن از گرفتاریهای دیگران، همه و همه نشان از حکومت ایگو برخود متعالی دارد. مقصد نهایی در سلوک سرکوب ایگو نیست بلکه برداشتن دو گانگی بین خود حقیقی و خود مادی است به گونهای که با بیاعتنایی به ایگو، زمام حکومت بر خود در دست خود حقیقی قرار گیرد. علاج نهایی و شاهراه بازیابی خود مقدس، فقط بکار گرفتن میل و اراده و عمل نمودن به راهنمایی عقل است.
ابهامات و ملاحظات در اندیشه دایر
الف- واقعیت این است که اندیشه های وین دایر ـ علی رغم نقاط قوتی که بیان آن گذشت – ادامه همان معنویت های دین ستیز در دنیای امروز است که از پیش خود ، نسخه های سعادت ابدی و سلامت روانی را به بشریت سرگردان امروز عرضه می کنند. وین دایر نه یک اندیشه منسجم و برخوردار از جهان بینی منطقی، که ترکیبی از نظریات دیگر دانشمندانِ معنویت گراست. سیری کوتاه در کتب دایر روشن می کند که «وین دایر ملغمه ای از اندیشه ها و عرفانهاست». عارف نماهای دنیایی امروز از سای بابا و کریشنا مورتی دون خوان وکاستاندا ،پاتا نجلی ، بهاگاوادگیتا ، ماهارشی،مایکل برگ کابالایی تا روانشاسان، شخصیتها و دانشمندان علوم جدید مثل انیشتاین ، اریک فروم ، شکسپیر، ویلیام جمیز یونگ، نلسون ماندلا،تا شخصیتها و عرفای اسلامی مانند مولوی و خیام و حافظ هر کدام سهمی در اندیشه های دایر دارند.
ب ـ از آنجا که تحصیلات دایر روان شناسی است و تا مرحله تدریس در دانشگاه و عضویت هیات علمی هم پیش رفته است آثار و تالیفات وی مشحون از توصیه ها و نقطه نظرات روانشناختی است. در یک جمله میتوان گفت هویت اصلی کتب وی روان شناسانه است نه عرفانی و معنوی. اگر به اعتبار عناوین عرفانیِ آثارش بخواهیم آنها را عرفانی قلمداد کنیم این اعتبار در مرتبه دوم جای خواهد داشت.
توصیه های مکرر و ملال آور در آثار وین دایر در قالب جمله های «سعی کنید»، «تلاش نمائید»، «به خود بباورانید». «احساس کنید که دارید...» از قراین ماهیت روانشناختی مکتب دایر است. تلقین محوری صرف، بدون پشتوانه علمی و دینی و جهان شناختی، عرفان وین دایر را به «عرفان توصیهای» تنزل داده و ارزش علمی مکتب او را مخدوش نمود هاست.
ج) در آثار دایر مدیتیشن، یوگا و مراقبه های معمول ، جایگزین عبادت در ادیان الهی گردیده است و اصولا در نگاه وی ، مدیتیشن همان عبادت است که به معرفی درونی منتهی می شود. «اگر می خواهید به تمرین مدیتیشن بپردازید، به تمام معنی آن را انجام دهید و سعادت و خوشی را در خلوت این عمل ببیند. و اگر می خواهید نام دعا برآن بگذارید و آن را به عنوان گفتگو با خداوند تلقی کنید، چنین نامی را بگذارید و با تمام وجود دعا کنید»وی کرامات خود را مرهون مدیتیشن میداند و به کرات مدیتیشن و یوگا را به دیگران توصیه می کند.
د ـ ردیابی توصیه های مراقبه ای وین دایر، سراز نفی و انکار شریعت در می آورد. این توصیهها هر چند به نام دین و به اسم «شریعت» عرضه نشده اند، اما در حقیقت بدعتی است که به «کارکرد شریعت» و تنه زدن به تنه «شارع» در «حوزه جعل» پیوند می خورد.
دایر با تعبیراتی عمیق و گویا به معرفی ذات احدیت پرداخت، اما لوازم این تعبیرات را نمی پذیرد. وی خدا را حکیم علی الاطلاق می داند، ولی از پذیرش این مطلب که خداوند پیامبرانی را برای هدایت بشر گسیل کرده باشد سرباز می زند و از مهم جلوه دادن این دسته از لوازم حکمت ، خودداری می کند. وی علم بی نهایت برای خداوند قائل است اما بشر را از این علم – از کانال رسالت – محروم می داند. وی جهان را بدون عیب و نقص و نظام احسن می داند، اما چرا پازل حکمت خداوند راکه به گفته او از دوران جنینی آدمی شروع شده با« قبول غایت برای هستی» تکمیل نمی کند؟
هـ ـ باور به زندگی پس مرگ قدمتی برابر زندگی بشر دارد و پیامبران در این مسیر، بزرگ معلمین بشر بوده اند به گونه ای که هیچ وقت بشر بدون اعتقادات مذهبی وجود نداشته استاما چرا وی اصلا " ایده رستاخیز" را مطرح نمی کند و با ارائه تصویری مبهم از حیات روح ، زندگی پس از مرگ را در هاله ای از ابهام رها می کند و بهشت را «امر درونی» معرفی میکند؟ وی با پذیرش فرضیه "تناسخ" که با معاد کاملا در تضاد است مرتکب سهوی بزرگ شده است و معلوم است که با وجود این ایده جایی برای بهشت و جهنم و رستاخیز باقی نمی ماندو هدفمندی خلقت که وی مورد تاکید قرار داده بود مخدوش و بی اساس خواهد بود.
و ـ در شرایطی که فروش بیشتر کالا ، غایت آمال بشر جدید واقع شده،کار دایر در معرفی خدا و وارد کردن خدا به زندگی منحط غربی قابل تحسین است، اما نظام توحیدی وی، نظامی حداقلی است که فقط به قبول خداوند پرداخته؛ و روح بی نهایت طلب انسان را به اکتفاء کردن به مراحل پایین ایمان ترغیب می کند وانتظارات حداکثری ـ که البته منطقی هم هست ـ را از زندگی توحیدی کنار می زند و از خدا فقط به قبول آن در پاره ای از ساحت های وجودی انسان اکتفاء می کند، به همین جهت است علی رغم اعتراف به این که «ما بخشی از سیستم هوشیار جهان هستی هستیم و برای منظور جهانی به اینجا آمده ایم»،اضطراب و استرس و رنج را به عنوان درد بشر امروز معرفی می کند و هدف را شادی و لذت و کامیابی می داند. تقریر وی از درد بشریت، بازخوانی همان مشکلات روانی بشر جدید است. بنابراین خدای دایر برای رفع استرس، نگرانی، خجالت، عصبانیت و ترس وارد زندگی میشود نه برای اقناء میل خداجویی بشر و ارضا فطرت خداجویی او. به تعبیر دقیقتر خدایی که دایر معرفی میکند خدایی است که در خدمت انسان بحران زده مدرن است نه خدایی که بشر باید در خدمت او و مسیر اطاعت از او قرار گیرد. البته روشن است اگر انسان در مسیر بندگی خداوند گام بردارد خداوند هم اسباب جهان را در خدمت تعالی او بسیج خواهد کرد اما در حقیقت نگاه دایر، «نگاه ابزار گرایانه» به خداست نه «بینش توحیدی غایت مدار».
خوانندگان آثار دایر باید این خطر بزرگ اعتقادی را درک کنند و فریب اصطلاحاتی از قبیل «علم بینهایت»، «حکیم علی الاطلاق» را نخورند چرا که این مفاهیم زیبا و البته صحیح، در حد «تصور ذهنی» در آثار دایر مطرح شدهاند و دایر به نتایج درخشان این مفاهیم بلند نپرداخته و تن در نداده است. مگر میتوان خدا را حکیم مطلق و علیم علی الاطلاق فرض کرد ولی قائل به «نفی برنامه» و «نفی شریعت» شد و فقط به مدیتیشن اکتفا کرد؟فلاسفه،روانشاسان،متفکرین و دانشمندان هرکدام تعریفی از سعادت و کمال ارائه داده اند و بالتبع "برنامه" و "مدل زندگی" متفاوتی ارائه داده اند.ایاپذیرفتنی است که هستی هدفمند باشد و خداوند هم حکیم باشد ولی بشریت را در این سردرگمی که بزرگان علم و دانش به ان مبتلا هستند رها کند؟
دایر کتابی مستقل در باب «ندای درونی» نگاشته است و پیام اصلی این کتاب «کافی بودن ندای درون برای سعادت» است. روشن است با این ایده غلط، «پیامبران الهی » از صحنه هدایت و ارشاد جامعه کنار گذاشته می شوند و «پیامبری درونی» به صحنه میآید که خدا را هم در خدمت اهداف خود بکار میگیرد. در احادیث اسلامی اولاً از «ندای فطرت» و «حکم عقل» به پیامبر درونی تعبیر شده نه هر ندایی، بعلاوه این پیامبر درونی به تنهایی قادر به راهبری آدمی برای نیل به معرفت الهی نیست بلکه درکنارآن و در عرض آن، راهنمایان الهی ـ پیامبران بیرونی ـ به عنوان «مرجع اصیل» معرفی شدهاند و تشخیص «ندای وجدان» از «خواستههای حیوانی» و «امیال درونی» به عهده پیامبران گذاشته شده است. دایر خدای انسانها را درون آنها میداند و راهنمای سالک را «ندای درونی» معرفی میکند اما این که این ندا چگونه راهبری میکند و نداهای واهی کدامند، همه را به سکوت و ابهام میگذراند، غافل از این که بعد از ارجاع آدمی به ندای درون، «تشخیص ندای اصیل» اول مشکل راه سلوک است؛ به عبارتی «ندای درون» هم نیاز به مرجع دارد. اگر مرجع برای «ندای درون»، ندای درونی دیگری باشد، آن ندای درونی دوم کدام است؟ تفاوت آن با نداهای دسته اول چیست؟ ضامن اصیل بودن و صحیح بودن آن کدام است؟ معلوم میشود سلسلهای از نداها شکل گیرد که برای بطلان این ایده، «لزوم تسلسل» آنها کافی است. واقعیت آن است که تلقی وین دایر از دین، همان تلقی رایج غربیان از دین است که دین را «شخصی» و «سلیقه» ای می دانند و آن را صرف یک سرگرمی می دانند نه «راهی واقعی برای نیل به سعادت.
از همین جهت است که در عرفان وین دایر همه چیز به« راضی شدن به وضع موجود و پذیرش آن » ختم میشود و لذت و خوشی و رنج و درد همه به جای خود باقی می ماند و تنها چیزی که عوض می شود تغییر نگاه و زاویه دید است و همین نگرش جدید است که به ادعای دایر همه چیز را دوست داشتنی و قابل تحمل می کند. طبق همین نگاه است که دایر می گوید:
لذت و خوشی من الهی و کارهایم طبق مراد است . من به نیروی معنوی خودم اعتماد دارم .حتی رنج و درد من تابع نظام آفرینش است.
ز- وین دایر احساس قصور و احساس گناه را نه فقط مذموم که منافی معنویت می شمارد. وی گمان کرده اگر کسی نسبت به گذشته خود احساس تقصیر نمود، درون خود را آشفته نموده و انرژی خود را هدر داده است، وی به جد این احساس را بازدارنده و سد راه معنویت معرفی می کند و عفو و بخشش خویشتن را تنها راه نجات معرفی می کند. «شما نیازی به بخشش خویشتن به خاطر گناهان ناکرده ندارید. در این جا چیزی نبوده که عفو کردن لازم باشد.» وی چون نتوانسته بین احساس تقصیر در درگاه خداوند و تکامل روحی جمع نماید، این احساس را موجب آشفتگی درونی می شمارد و چون نتوانسته بین «احساس قصور» و «یاس» تفکیک قائل شود آن را با معنویت ناسازگار تصور کرده است. چرا نتوان تصور کرد که «چون انسان از ظرفیت های وجودی خود برای رسیدن به خدا بهره کامل را نگرفته است» خود را مورد مذمت قرار دهد؟ واقعیت این است که برخلاف گمان دایر، احساس قصور نه تنها مانع نیست که یک موتور محرک است. وجود عاملی که انسان را در تقصیرها، مورد خطاب و عتاب قرار میدهد ـ در متون اسلامی به آن نفس لوامه تعبیر شده است ـ از موهبت هایی است که خداوند متعال برای تحرکِ سریعترِ موتور معنویت و خداخواهی در وجود انسان تعبیه نموده است و مادامیکه این میل در انسان سوسو می کند و توان عرضه اندام دارد، نشان از حیات معنوی انسان دارد نه زوال معنویت – چنان که دایر خیال کرده است ـ .
ح) از اشتباهات فاحش و نابخشودنی وین دایر – البته اگر از سر سهو باشد – ایده «حمایت از صلح نه مخالفت با جنگ» است. در نگاه دایر زندگی باید با تفکرات مثبت اداره شود نه تفکرات منفی؛ به همین جهت توصیه می کند " به جای اینکه علیه تروریسم و جنگ اعلام انزجار کنید طرفداران صلح باشید... اگر شما علیه چیزی باشید و با آن دشمنی نمائید نفاق و اختلاف در ضمیر شما نقش خواهد بست... علیه هرچه بایستید همان چیز علیه شما خواهد ایستاد. در عوض ابراز انزجار نسبت به مواد مخدر و مبارزه علیه آن ، کودکان را در انتخاب راه صحیح زندگی یاری دهید.
شعار فوق خواسته یا ناخواسته در خدمت آمال و نقشه های متجاوزان و جنگ طلبان و نظام سلطه جهانی است و بیش از همه ایشان از آن سود خواهند برد. این ایده به صورت نابجا قادر است انسانهای معنویت گرا را ظلم پذیر وبی تفاوت پرورش دهد و بستر ساز بی عدالتی در دنیای موجود گردد.
روشن است ثمره معنویت فردی و عرفان عاری از رسالت اجتماعی که دایر ارائه می کند جزء این نخواهد بود. این ایده که «بر ضد هیچ چیز جبهه گیری نکنید» دست تبهکاران را در چپاول و ظلم بازتر خواهد کرد و زمینه نظام سلطه جهانی موسوم به «دهکده جهانی» را فراهم خواهد کرد.
هرچند دایر میگوید که «منظور من توجیه گناه ظالمان نیست»اما نکته این است به برکت نظام لیبرال ـ دمکراسی غرب که بهره کشی هر چه بیشتر از دیگران و تلذذ آنی را مطلوب نهایی انسانها میداند، معدود افراد خدا گرا هم با این اندیشه مسموم ، میدان را برای جولان سرمایهداران و متجاوزان خالی خواهند نمود و همه موانع از سر راه آنها کنار خواهد رفت و ظلم و ظلم پذیری به طرز دهشتناکی نهادینه و مستقر خواهد شد. با تاسف، وی این ایده خطرناک را به کرات تکرار و به طرز ناصوابی توجیه و تفسیر می کند. درک ناصحیح دایر که جمع بین «مبارزه با مواد مخدر» و «راهنمایی کودکان» را «اجتماع متناقضین» میداند، هیچ گونه محملی برای توجیه و دفاع ندارد.
ط – در باره « ذهن معجزه گر» که در آثار وین دایر بسیار مورد تاکید است باید گفت: هر چند که تاثیر ذهن بر پاره ای از اخلاقیات و نگرش های انسان غیر قابل انکار است اما باید گفت که این گونه قدرت های شگرف مخصوص ذهن نیست و بعضی دیگر از اعضاء مانند چشم و زبان و..در حیطه کارکرد خود قدرت های شگرف مخصوص خود دارند و بعلاوه این "قدرت خالق گونه " برای ذهن که ذهن یک خدا در بدن فرض شود و هر چه تجسم کند همان خلق میشود جدا جای تامل دارد چنان که از ناحیه بسیاری از متفکرین این گستردگی قدرت ذهن مورد تردید قرارگرفته است.
{ این ایده که الان تحت عنوان " تئوری جذب " مطرح است در همین سلسله نوشتار و از همین قلم به تفصیل مورد کاوش قرار گرفته است.}
ی- وین دایر به گونه ای وانمود می کند که گویی دستیابی به قدرت های غیر عادی (مکاشفه و کرامت)، برای سالک هدف است. این مطلب از نقل کرامت های مختلف وی در کتابهایش به دست می آید. وی تلاش می کند تمام همت مخاطبین خود را بر این گونه امور متمرکز کند، گویا فراتر از کرامت چیزی وجود ندارد.در بین عرفای اسلامی افراد زیادی وجود داشته اند که در زمان حیات انها کسی از کشف وشهود و توانی های خارق العاده انها اطلاعی نداشته و بعد از مرگ ایشان دیگران مطلع شده اند.عارف جلیل القدر علامه طباطبایی صاحب تفسیر بزرگ المیزان می گوید:استاد ما (مرحوم قاضی )به ما توصیه می کردنددرسیرو سلوک به کرامات توجهی نکنید که شما را از ادامه مسیر باز می دارد .
نکته مهم در این مورد این است که _ همچنان که بزرگان معرفت گفته اند _ اساسا این گونه قدرت های به ظاهر معنوی نه دلیل حقانیت است و نه دلیل عارف بودن و نه دلیل باطل بودن.
علامه محمد حسین تهرانی از عرفای بزرگ معاصر در حاشیه اش بر کتاب سیر و سلوک مکاشفه را به 5 مرحله تقسیم می کند و تصریح می کند که 3 مرحله اول قبل از ورود به عالم الهی و توحید محقق می شود و مشترک بین کافر و مومن است.
1 ـ مشاهدات طبیعیه و مادیه : در این مرحله انسان امور مخفی درباره امور طبیعی و ریاضی و.. را مشاهده می کند.
2 ـ مشاهدات قلبیه:در این مرحله سالک از عالم طبیعت عبور کرده و وارد عالم مثال شده است و تجسم بعضی از معانی را می بیندو می توان در بیداری همانند خواب عالم مثال رادید.
3 ـ مشاهدات روحیه : دراین مرتبه انسان از عالم مثال عبور کرده و به عالم روح و عقل وارد می شود. در این مرحله است که فرد می تواند طی الارض کند و افکار دیگران را بخواند و....
4 ـ مشاهدات سریه : این مکاشفات مربوط به عالم خلوص است و دراین جا رویت اسماء و صفات محقق می شود.
5 ـ مشاهدات ذاتیه : این مکاشفات مربوط به عبور از مراتب خلوص و وصول به مراتب توحید مطلق است.(رساله سیر و سلوک ، ص 218)
بنابراین آن چه که وین دایر به عنوان نشانه عرفان آورده است ملاک مناسبی بر مدعای وی نیست و کشف و کرامت به خودی خود بیانگر چیزی نخواهد بود .
در نهایت باید گفت عرفانی که وین دایر تبلیغ می کند عرفانی است شخصی و محدود به اخلاقیات فردی و تهی از رسالت اجتماعی، و در یک کلمه «نسخه ای است کمرنگ از آموزه های اخلاق فردی در ادیان الهی. »