شاگردان و شارحان مکتب ابن عربی
در تحقیق حول کلام شیخ و تقریر معضلات آثار أو چند تن سهم بزرگ و مسلم دارند :
1-شاگرد بزرگ أو، قونوی، که بعد از شیخ در اشاعه و ترویج عرفان نظرىِ موروث از استاد اعجاز کرده و خود نیز دارای استقلال فکری است، و همه جا یاد آور شده است که هنگام تحریر معضلات از اثر احدی مستقیماً متأثر نگردیده است .
در اوایل فکوک صریحاً مىفرماید: هذا مع إنّی لم استشرح من هذا الکتاب علی مُنشیه رضی الله عنه سوی الخطبه لا غیر، لکن من ببرکته أن رزقنی مشارکته فی الاطلاع علی ما اطّلع علیه و الاستشراف علی ما أوضح لدیه الآخذ عن الله دون واسطه سببیه، بل بمحض عنایه إلهیه و رابطه ذاتیه. و الله یعصمنی فیما أورده من أحکام الوسائط و خواص الأسباب و الشروط و الروابط. یعنی از طریق وجه خاص آن چه بر شیخ أکبر افاضه شد بر أو نیز نازل گردید . علاوه بر آن قونوی در تربیت شاگرد موفقتر از شیخ بوده است .
2- محقق جندی ، مؤیّد الدین، از مردم خراسان قدیم، یکی از شاگردان موفق شیخ کبیر، صدر الملّه و الدین، حضرت قونوی است، که شرح أو بر فصوص شرح اول به معنای واقعی و حقیقی است، و به گفته محقق جامی، در آن کتاب مطالبی است که در جای دیگر یافت نمىشود .
3- شیخ أجل، عارف کامل، سعید الدین سعید فَرْغانی، از مردم فَرْغانه، یعنی از مردم خراسان بزرگ است. و أو نیز شارح تائیه ابن فارض بوده است .
در همین جا عرض کنم که تائیه ابن فارض، رضی الله عنه، در بیان مقامات و أطوار «ولایت» چندان عمیق است که در این قسمت از اثر بی نظیر خود با آثار ابن عربی پهلو مىزند. اهمیت این منظومه شیخ کبیر را واداشت که اثری را که مؤلف آن به لغت عربی در قالب نظم در آورده به «أملح الألسنه» یعنی لغت فارسی، تدریس کند. حاصل این تدریس شرح فارسی و عربی است بر تائیه .
ابن الفارض رضی الله عنه حموی الأصل و کنیه وی أبو حفص است، و نام أو عمر بن محمد. مولد وی مصر، و پدر أو از أکابر علمای این دیار بود. ابن فارض از قبیله «بنی سَعد»، همان قبیله حلیمه مرضعه ختمی مرتبت، صلوات الله علیه و آله، بوده است. وی در اوایل شباب میل به سیر و سیاحت در کوهها و بوادی داشت، ولی برای جلب رضایت پدر، هیچ گاه زمانی دراز أو را تنها نمىنهاد. بعد از فوت پدر ماجد خود، کمتر در دیار مىماند و به سیر و سیاحت در صحاری و جبال و وادیهای دور دست مىپرداخت. قصد أو از سیر و سیاحت و تدبر در آفاق فتح أبواب غیب و برکت از جانب حق بود، ولی از سیر در آفاق مقصود حاصل نگشت. و أو همچنان در انتظار نَفَحات حق به سر مىبرد که إن للَّه فی أیام دهرکم نَفَحاتٌ. ألا، فتعرضوا لها. وی به واسطه درک القائات الهی دریافته بود که دارای نصیبی از این گونه رحمت الهی است و لسانِ استعداد ذاتی أو طالب رحمتی است، و نفحه الهی أو را از خواص امت محمدی خواهد ساخت و به مظهریت تجلی ذاتی خواهد رساند :
و کیف، و باسم الحق ظلّ تحققی تکوّن أراجیف الظنون مخیفتى
ابن فارض گر چه ترجمانی مقامات محمدیه، صلی الله علیه و آله، را به امر آمر غیبی بر عهده گرفته است، این ترجمانی از آن جا که به سلوک معنوی و جَذَباتِ محمدی تحقق یافته، مترجم نیز از باب متابعتِ تامّ بر سبیل تبعیت صاحب بهره است.در نفحات، در شرح حال ابن فارض مذکور است که گفته است بعد از فوت پدر که وی مالک اعمال خود گردید: به تجرید و سیاحت و سلوک طریق حقیقت بالکلیه باز گشتم، اما بر من هیچ چیز از این طریق فتح نمىشد، تا آن که روزی خواستم که به یکی از مدارس مصر درآیم، دیدم که بر در مدرسه پیری است بقّال وضو مىسازد، و وضویی نه بر ترتیب مشروع :
اول دستهای خود بشست، بعد از آن پاها را، بعد از آن مسح سر کشید، بعد از آن روی بشست. با خود گفتم که عجب از این پیر، در این سن، در دیار اسلام، بر در مدرسه، در میان فقهای مسلمانان، وضویی مىسازد نه بر طریق مشروع! آن پیر در من نگریست و گفت: أی عمر، بر تو در مصر هیچ فتح نمىشود. فتحی که تو را دست دهد در زمین حجاز و مکه خواهد بود. و قصد آن جا کن که وقت فتح تو رسیده است. دانستم که آن پیر از اولیاء الله است، و مراد أو از آن وضوی غیر مرتب اظهار جهل و تلبیس و سَتر حال بوده است. نزد آن پیر طریقت بنشستم و گفتم: یا سیّدی، من کجا و مکه کجا! غیر موسم حج است و رفیق راه یافت نمىشود. به دست خود اشارت کرد و گفت اینک مکه پیش روی تست. نظر کردم مکه را دیدم. وی را بگذاشتم و روی به مکه رفتم .
ابن فارض گوید از برکت صحبت و ارشاد آن پیر به مکه رسید، و أبواب فتح بر أو گشوده و آثار آن مترادف گشت. وی همچنان در کوهها و وادیهای مکه به سیاحت ادامه داد، تا سر انجام در یکی از بوادی مقیم شد. و از آن وادی تا مکه دو شبانه روز راه بود .
اما ابن فارض بدان مقام رسیده بود که به رغم آن مسافت دراز، نمازهای پنجگانه را در مکه و حرم شریف به جماعت حاضر مىگردید، و در وقت رفتن و آمدن سَبُعی عظیم الجثّه أو را همراهی مىکرد، همچون شتر به زانو در مىآمد و از شیخ مىخواست که بر پشت وی سوار شود و مىگفت: «یا سیّدی ارْکب». و شیخ هرگز سوار آن مرکب نگردید. اقامت ابن فارض در مکه پانزده سال به طول انجامید. در این مدت انواع فتح و مقامات و درجات أو را دست داد. تا آن که یک روز آواز آن پیر را شنید که أو را ندا داده مىگوید: «یا عمر، تعالی إلی القاهره أحضر وفاتی»! ابن فارض بىدرنگ رهسپار قاهره گردید. چون به آن جا رسید نزد شیخ شتافت و أو را در حال احتضار دید. بر وی سلام کرد. پیر نیز بر وی سلام گفت، و دیناری چند برای تکفین و تجهیز خود به أو داد و گفت پس از مرگ تابوت وی را به موضع «قرافه» نقل کند. چون وفات یافت، ابن فارض همچنان کرد که شیخ گفته بود. و قرافه همان محل است که قبر ابن فارض در آن جاست .
شیخ کبیر، صدر الدین رومی، معروف به قونوی، بنا به تصریح تلامیذ خود، تائیّه ابن فارض را در هنگام سیاحت در قونیه و شام و مصر با شوق وافر تدریس مىفرمود. و امروزه فرهنگ اسلامی چنان رو به انحطاط رفته است که استاد أبو العلا عفیفی برای تحصیل تصوف اسلامی راهی دیار غرب مىشود و خوشحال به مصر باز مىگردد که در غرب فصوص الحکم ابن عربی را فهمیده است! ایشان در صفحه 20 مقدمه خود بر فصوص ابن عربی مىنویسد: تعلیقاتی علی الفصوص یرجع عهدی بدرس کتاب الفصوص إلی سنه 1927 [ه ق] عند ما اختار لی المرحوم الأستاذ نیکولسون المستشرق الإنجلیزی المعروف محیی الدین بن عربى«17» موضوعاً لدراسه الدکتوراه بجامعه کمبردج. و کان الأستاذ قد قرأ الفصوص و بعض شروحه، و کتب خلاصه عنه فی کتابه، دراسات فی التصوف الإسلامی، و همّ بترجمته إلی اللغه الإنجلیزیه، و لکنه عدل عن فکرته قائلًا: هذا کتاب یتعذر فهمه فی لغته مع کثره الشروح علیه، فکیف به إذا ترجم إلی لغه أخرى؟
پیش از این از تائیّه، اثر گرانسنگ ابن فارض، یاد کردیم. ابن فارض را نمىتوان از زمره محققانی از عرفا دانست که در عرفان نظری تمحض نداشته و مشرب آنها توغل در حکمت عملی است. آن چه در تائیّه مندرج است و ابن فارض در أطوار ولایت و نبوت آورده دست کمی از آن چه ابن عربی در این أبواب رقم زده است ندارد. أبیات تائیّه یک نواخت است و فصیحتر و منظمتر از بسیاری أبیات که ابن عربی در عناوین مباحث فتوحات آورده است. در دیوان شیخ أکبر أبیات بلیغ و فصیح فراوان است، اما ابیاتی نیز سروده که مانند است به اشعاری که در مراسم سینه زنی مىخوانند! تائیّه را بزرگترین عارف زمانه، صدر الدین قونوی، در قونیه و دمشق و مصر برای اصحاب ابن فارض و شاگردان و اصحاب خود به زبان فارسی، که قابلیت آن جهت تحریر ذوقیات تالی ندارد، شرح مىکرد و مکرر مىفرمود هر عارفی باید تائیّه را حفظ کند. بر تائیّه کبری در ابتدا شرحی به فارسی نوشته شد. این شرح تقریر دروس صدر الدین قونوی است و مشارق الدّراری نام دارد.
مشارق به تمام هویت در عرفان نظری به نگارش در آمده است. و باید به عرض برسانم که مقدمه سعید الدین فرغانی بر تائیه، خصوصاً بخش عربی آن، متضمن مطالبی است عالی که احدی بدان نظم و ترتیب و اشتمال بر مطالب تازه سخن نگفته است. وی در ضمن شرح تائیّه عالىترین مسائل علمی را از أبیات معجز نظام تائیّه استخراج کرده است. همه ارباب تحقیق متفقند که ابن فارض خود دارای شخصیتی مستقل است و در تألیف تائیّه تحت تأثیر کسی قرار نگرفته بوده است. فرزند ابن فارض راجع به حالات پدر خود در مقام سرودن تائیّه نوشته است: إنه کان فی غالب أوقاته لا یزال دَهِشاً و بصره شَخِصاً، لا یسمع من یکلمه و لا یراه، فتارهً یکون واقفاً، و تارهً یکون قاعداً، و تارهً یکون مُضطَجعاً علی جنبه، و تارهً یکون مستلقیاً علی ظهره مُسجّىً کالمیّت. تمرّ علیه أیام و هو علی هذه الحاله: لا یأکل و لا یشرب و لا یتکلم و لا یتحرک.«14» فهو کما قیل :
تری المحبّین صَرعى فی دیارهم کفِتْیهِ الکهْف لا یَدْرون کم لَبِثوا
و الله لو حلف العشاق أنهم صرعاً من الحبّ أو موتی لما حنثوا
جمیع شارحان تائیّه از پیروان ابن عربىاند. و به ندرت نظم عرفانی به این صلابت و عظمت در دوران اسلامی مىتوان یافت. اثری به این تفصیل، با حفظ قدرت و عظمت و زیبایی کلام، و جامعیت در أطوار حقیقت وجود و تجلی حق به اسم جامع در مظهر کامل محمدی، علیه و آله السلام، وجود ندارد. درک این حقیقت که صاحب تائیّه در مقام ذکر مقامات و درجات سلوک از کجا شروع کرده و به کجا ختم کرده است و به چه مقامی از مقاماتِ قرب و وصولْ کلام را ختم ساخته است، محتاج آشنایی به مذاق ارباب سلوک و انس به کلمات واصلان به مقام الجمع و الوجود است. تجلیات الهی بر سه قسم است، و یکی از آن سه «تجلی افعالى» است. و بسا صاحب سلوک که بعد از نیل به مقام «فنای فعلى» با آن که با اعمال خاص سالکان آشناست، در این موطن از مقامْ توقف کند. چه برخی نهایت سیرشان فنا در تجلیات مذکور است، و در همان حالت فنا گرفتار شده به حالت صحو بعد المحو نمىرسند و دایماً در دایره جذبه دور مىزنند .
یکی دیگر از تلامیذ قونوی، که شیخ کبیر بسیار به أو توجه داشت، عارف نحریر، عفیف الدین تلمسانی است که بر «فصّ آدمى» فصوص شرحی مبسوط، و بر مواضع دیگر فصوص تعالیق مختصر نوشته است. بهترین اثر این عارف بزرگ شرح أو بر منازل السائرین حضرت شیخ الإسلام خواجه عبد الله انصاری است. منازل السائرین از جهت اشتمال بر مراتب و درجات قرب و سلوک إلی الله تا مقام «فنا در توحید» و «صحو بعد المحو» و «تمکینِ بعد از تلوین» و «صحو ثانى»، و نیز از لحاظ محکمی مطالب و ذکر لازم و ترک زواید، فرید در باب خود است .
این اثر مشتمل است بر «بدایات»، که اول آن «یقظه» و انتهای آن «توحید» است. و قسمِ أبواب و معاملات و اخلاق و اصول و اودیه و أحوال و ولایات و حقایقْ بین این دو مقام واقع است. خواجه به فارسی نیز مطالب و درجات سلوک را تحریر کرده، و آن را صد میدان نام نهاده. شروح بسیاری بر منازل نوشتهاند که بهترین آن شرح عفیف الدین و ملا عبد الرزّاق کاشی است. ملا عبد الرزاق در مقام شرح از تلمسانی استفاده کرده است .
چنانکه گفتیم، شارح بزرگ افکار ابن عربی صدر الدین قونوی است. پدر محمد بن اسحاق قونوی، مجد الدین، از اهالی ملطیّه بود و صاحب ثروت و مال. صدر الدین از پدر ثروت قابل توجه به ارث برد چندان که شاگردان خود را کفالت مىکرد- شاگردانی که از خوف یورش سپاهیان مغول خانه و کاشانه خود را رها کرده و به آن محیط سرشار از فیض رو آورده بودند. از پدر قونوی، مجد الدین، با القاب «شیخ ربّانی» قدوه الطوائف و اسوه العباد» یاد کردهاند.
5- از دانشمندان بزرگی که نزد أبو المعالی صدر الدین قونوی کتاب فصوص را قرائت کردند عارف محقق، فخر الدین عراقی، مؤلف اثر کم نظیر لمعات است. لمعات از متون نفیس عرفانی در زبان فارسی است. صاحب آن بعد از قرائت قسمتی از فصوص ابن عربی نزد شیخ صدر الدین، اثر خود را به تحریر در آورده است که همچون الماس مىدرخشد. محقق جامی بر لمعات شرحی ارجمند نوشته است با نام أَشعّه اللّمعات .