نگینهای حکمت / دکتر احمد مهدوی دامغانی
شرحی بر کتاب «تحریر توحید» تألیف آیت الله سید حسن خمینی
اشاره: شاید بتوان گفت کتاب «فصوصالحکم» مهمترین اثر عارف نامدار و نویسندۀ پرکار قرن هفتم هجری، محییالدین ابن عربی (۵۶۰ـ ۶۳۸ق) و مشهورترین کتاب تصوف و عرفان نظری است. فُصوص جمع «فَص» به معنای نگین است و فصوصالحکم «نگینهای حکمت» معنا میدهد و حاوی ۲۷ فص (و در واقع فصل) است که هر کدام مشتمل بر حکمتهایی است که به یکی از پیامبران الهی(ع) نسبت داده شده و محور بحث در هر بخش، یکى از امّهات و اصول معارف اصیل عرفانى است.
بر این اثر تا کنون بیش از صد شرح به زبانهای مختلف نوشته شده که یکی از آنها شرح شرفالدین داوود بن محمود (معروف به قیصری) است که از شاگردان نامدار عبدالرزاق کاشانی بود و در سال ۷۵۱ق درگذشت. قیصری کتابهای متعددی دارد؛ اما عمده شهرتش به خاطر همین شرح است. مباحث عرفانی همهفهم و زودیاب نیست، خاصه اگر به قلم شاعرانه و رمزآلود ابنعربی باشد. پیداست که شرح کار او به زبان فنی قرن هفتم چه بسا پردهای دیگر هم بر آن ببندد؛ بهویژه هنگامی که دانشوری چون قیصری بخواهد یافتههای شهودی خود را در گسترهای از اندیشههای حکمی و فلسفی پیچیده، بر مبانی استدلالی و برهانی استوار بسازد. از این روی از دیرباز عالمان و محققانی کوشیدهاند به شرح و تفصیل و گرهگشایی از شرح او بپردازند؛ زیرا باور داشتهاند که مقدمه قیصری بر فصوصالحکم، از بهترین متون برای آموزش عرفان نظری است.
یکی از کسانی که جدیدترین شروح را بر این کتاب به زبان فارسی نگاشتهاند و سعی کردهاند آن را فراخور فهم مشتاقان معاصر بیان کنند، آیتالله سیدحسن خمینی است، از مدرسان عالیرتبۀ فقه و اصول و فلسفه که از دامان خاندانی علمی و فضیلتپرور برخاستهاند. این کتاب زیر عنوان «تحریر توحید» در دسترس عموم قرار گرفته است.
اخیراً این کتاب به دست استاد دانشمند، آقای دکتر مهدوی دامغانی (سلمه الله تعالی) که در جمع علم و تقوا و طهارت نفس و آگاهی به متون دینی و عرفانی و ادبی، خاصه به زبان عربی، کمنظیرند، رسید و مورد توجهشان قرار گرفت و طی متن نفیسی که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد، از شرح متین و شارح ارجمند تفقد کردهاند.
گفتنی است که یکی از نسخههای اساس در تدوین متن کتاب «تحریر توحید»، نسخه مصحح مرحوم آیتالله سیدجلالالدین آشتیانی است و از قضا آن استاد یگانه در تقدیمیۀ خویش چنین نگاشته بودند: «تقدیم به دوست ارجمند و دانشمند محقق، مخدوم مکرم، جناب آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی، دکتر در ادبیات فارسی حرسهالله تعالی. سید جلالالدین آشتیانی». اما متاسفانه به دلایلی، در چاپ بعدی بدون جلب رضایت آن مرحوم، این تقدیمیه حذف شد و موجبات تکدر خاطر نازنین استاد آشتیانی فراهم آمد!
آقای دکتر مهدوی دامغانی در ذیل آن تقدیمیه نگاشتهاند: به لطف الهی چنین اتفاق افتاد که پس از قریب پنجاه سال از زمانی که مرحوم مبرور سیدالحکماء المتألّهین حضرت استاد اجل سید جلالالدین آشتیانی رحمهالله این کتاب را به این حقیر اهداء فرموده است، در ترم تحصیلی سال ۲۰۱۱ـ۲۰۱۰، مرکز مطالعات اسلامی هاروارد آقای «ارجون نائیر» دانشجوی دکترای فلسفه مباحثی و فصولی از این کتاب مستطاب را نزد این حقیر قرائت و تلمذ کند حفظهالله تعالی… و پنهان نماند که در چاپ دوم این کتاب که چندین سال پیش منتشر شد، ظاهراً اداره ارشاد خراسان به دانشگاه یا چاپخانه دانشگاه اجازه ندادند که آن شرح اهداء کتاب در آن باقی باشد، لذا حذف کردند و مرحوم حضرت آقای آشتیانی رضوانالله علیه از این مطلب عصبانی و ناراحت بود رحمهالله علیه.
آنچه در پی میآید، نوشته پرمغز استاد مهدوی دامغانی است درباره کتاب تحریر توحید:
***
عرفا و صوفیّۀ مسلمان از همان اوائل قرن دوم که «تصوّف و صوفی» در فرهنگ و تمدن اسلامی حضور چشمگیر یافت، یا بر اثر تعمق خاصی در آیات مبارکات قرآن مجید و یا کلمات و احادیث نبوی(ص) و ائمه علیهمالسلام و یا با تحت تأثیر واقع شدن فلسفۀ اشراقی افلاطونی و نوافلاطونیان، دربارۀ «وجود» و سَرَیان آن در موجودات، به اعتقاد خاصی معتقد شده بودند که بعدها با گذشت قرون، از آن به اعتقاد «وحدت وجود» اصطلاح و تعبیر شده است و آنچه بر زبان عرفای بزرگی چون بایزید بسطامی(ره) که: «وَجَدتُّه فی کلّ حال حتّی کأنّهُ اَنا»۱ و یا «أعلی فائدهِ العارفِ وجودُه ربُّه»۲ و «لیسَ فی جُبَّتی سِوَی الله» و حلاج که: «اَنا مَن أهوی و مَن أهوی، اَنار نحنُ رُوحان حَلَلنا بَدَنا» و امثال این سخنان گذشته است، دلیل واضحی بر آن اعتقاد شمرده شده است؛ ولی از آنجا که به قول حافظ:
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید:
از شافعی نپرسند امثال این مسائل
همیشه تا اواسط قرن سوم در عرفا و صوفیان بزرگ نامدار، یکنوع تحفظ و احتیاطی برای تصریح به این اعتقاد احساس میشده است و بر دار کردن حلاج نیز این تحفظ را شدت بخشیده است؛ ولی همواره علما و فقها را بر مخالفت و تکذیب و رد این اعتقاد وامیداشته است.۳ تا آنکه در اواسط قرن سوم، آن عارف نامدار خراسان بزرگ، ابوعبدالله محمد بن علی بن الحسن ترمذی معروف به «حکیم» فرمود که: «حجابی بَینی و بین ربّی، نفْسی»؛ همانچه حافظ به شعر فرموده که:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
گو اینکه این سخن حکیم ترمذی مأخوذ از فرمودۀ مولای ما حضرت سجاد(صلواهالله علیه) است که: «و إنّّک لاتَحْتَجِبُ عَن خَلقکَ اِلا اَن یَحجَبُهُمُ الأعمال (الآمال) دُونَک».۴
حکیم ترمذی، این اندیشمند بزرگ و عارف نامدار، افکار عالیۀ خود را دربارۀ «وجود» و مباحث مربوطه به آن ـ از صورت و ماهیّت و کثرت و وحدت ـ و درباره نبوّت و ولایت و خاتمیّت نبوّت و وِلایت و مطالب متعلّقه به علم و عقل و نفْس و روح و قلب و مسائلی از این قبیل را در کتاب «ختمالاولیاء» به صورت و در قالب یکصدوپنجاه و هفت سؤال طرح میکند و همین سؤالات را که حکیم ترمذی (متوفی بعد از سال ۲۸۵) عنوان میکند و در افکار و اقوال عرفای بزرگ پس از او نیز به صورتهای گوناگون که «عِباراتُنا شتّی و حُسنک واحدٌ» معرّف آن است، ظاهر میشود تا آنکه پس از گذشت تقریباً چهار قرن، آن عارف شهیری که به «شیخ اکبر» معروف و به این عنوان موصوف و ممتاز گردیده است، یعنی جناب محییالدین ابن عربی (رحمهالله علیه) به همۀ آن ۱۵۷ سؤال در طی کتاب مستطاب «الفتوحاتالمکیّه» در سال ۶۲۹، یعنی نُه سال پیش از وفاتش، پاسخی مفصل بیان میفرماید.
فصوصالحکم
ابن عربی دو سال پیش از تألیف «فتوحات»، در دهه آخر محرم سال ۶۲۷ در عالم رؤیا به حضور مبارک حضرت ختمیمرتبت (صلی الله علیه وآله و سلّم) مشرّف میشود و در آن واقعه مشاهده میکند که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) کتابی در دست دارند و خطاب به ابنعربی میفرمایند: «این کتاب “فصوصالحکم” است، بگیر و بر مردمان آن را نشان ده تا از آن سود برند.»
و بر اساس این رؤیای انشاءالله صادقه، محییالدین به شرف عرض نبی اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) میرساند: «امرتان را شنیدم و فرمانبردار خدا و رسول او و آنان که بر من “اولوالأمرند”، میباشم» و از اینرو کتاب شریف و بسیار نفیس خود را به همان نامی که حضرت رسول(ص) آن را نامیده بودند، تصنیف میکند.
آن کتاب محتوی بر بیست و هفت «فصّ» است و هر فص به نام یکی از انبیاء عظام (علیهمالسلام) از آدم ابوالبشر تا حضرت ختمیمرتبت (صلیالله علیه و آله و سلم) است، اختصاص به بحث درباره توحید و صفات الهی و نبوت و ولایت و مطالب مربوطه به آن دارد و ابنعربی میگوید: «آنچه در این نوشتهها (کتاب) میآورم، همان چیزی است که بر من وارد و نازل شده است، و من نه نبیام نه رسول.»
بر این کتاب شروح و تفسیراتی بسیاری از سوی عرفا و علما از قرن هفتم تا زمان حاضر تألیف شده است و حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدحسن خمینی (دامت برکاته و افاضاته) وصف بسیار دقیق و عالمانهای از چندین و چند شرح و ترجمه شارحان آن را در صفحات ۹۸ تا ۱۵۷ تألیف شریف کتاب نفیس خود که به نام «تحریر توحید» است، تکفل فرمودهاند و این اوصاف به اضافه بیان رسا و شیوایی که در تاریخ و توضیح «عرفان نظری» افاضه فرمودهاند، فیالواقع بحث مستوفاتی در این مسأله است و خوانندۀ علاقهمند و دقیق را به نحو احسن بر مبانی عرفان نظری و نظریات صوفیان و عرفای بزرگ و نامآور، از قرن هفتم تا زمان حاضر آگاه میسازد و فیالواقع شاید بتوان گفت که این ۱۸۹ صفحه آغازین این کتاب که در حقیقت مقدمهای برای آن است، به بهترین وجهی ذهن خواننده را برای درک و فهم مسائل مطروحه در «ذیالمقدمه» که ترجمه و شرح و گزارش «مقدمه داود قیصری بر شرح فصوصالحکم» است، آماده میسازد و این مقدمه خود کتاب مستقلی در تاریخ عرفان نظری است.
این فقیر ناچیز به برکت لطف و مرحمتی که حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدمحمود دعائی (دامت برکاته) بر او مبذول میفرمایند، به مطالعه کتاب «تحریر توحید» نائل شد و از آن بهرۀ فراوانی به دست آورد و در حقیقت این کتاب مستطاب، این حقیر را که معالاسف چند سالی بود که از آن مطالب شریفۀ عرفانی و مسائل ظریفۀ روحانی غافل و منقطع مانده بود، با آن بیان شیوا و رسا و تحقیقات و توضیحات دقیقه رشیقهای که مؤلف محترم و عالم، آن مطالب و مسائل را بهخوبی تبیین و تشریح فرمودهاند، پیوند داد و با مطالعۀ آن مباحث، بدان باز پیوست و حضرت مستطاب آقای حاج سید حسنآقا (دامت برکاته و افاضاته) با بازگویی آن مطالب عالیه، به قول حضرت شیخ بهائی (قدسسره) از «نجد و یاران نجد» سخن گفتند و در و دیوار را به وجد آوردند. خداشان عمر و عزّت و سعادت و مزید توفیق در نشر و ترویج آن لطائف و ظرائف مرحمت فرمایاد؛ بالنّبی و آله الامجاد.
این که به بیت حضرت شیخ بهائی استشهاد کردم، از آن روست که این فقیر ناچیز را با «شرح مقدّمه قیصری» ارتباطی است؛ زیرا اولاً مرحوم مغفور استاد جلیل بزرگوار نازنینم و دوست عزیز ارجمند عالیمقام، حضرت آقای سید جلالالدین آشتیانی (روّحالله روحه و حشره مع اجداده الطاهرین فی اعلی علیین) چاپ اول این کتاب شریف را که به تحقیق و تحشیه آن استاد بزرگوار، آن سید متألّه و فانی در عشق و محبت به معصومین (علیهمالسلام) و معتقد راسخ به ولایت ائمه (علیهمالسلام) در سال ۱۳۸۵ قمری در مشهد منتشر شد، به این رفیق و شاگرد قدیمی و خدمتگزار مخلص صمیمیاش اهداء فرموده بود؛
و ثانیاً این حقیر در طول سال تحصیلی ۲۰۱۱ـ۲۰۱۰ در هاروارد، مباحثی را از آن کتاب در «وجود» و «جوهر و عرض» برای دانشجوی هندی مستعدی که در فوق دکترای فلسفه تحصیل میکرد و به راهنمایی استادش، میبایست نظریات عرفا را در آن باب بشناسد،۵ مرتباً تدریس کردم؛ ولی از آن تاریخ تاکنون، به آن کتاب مراجعهای نداشتم و لذا همین که چشمم به مرحمتی حضرت بندگان آقای دعائی افتاد، شوق مطالعه مجدد کتاب، خاصه آنکه مزین به ترجمه و گزارش دقیق حضرت یادگار گرامی امام (قدس سره) است و در حقیقت، مصداقی و مظهری از انشاءالله «نورٌ عَلی نور» گردیده است، منبنده را واداشت که آن را ظرف سه هفته ـ من اوله الی آخره ـ بخوانم و به مترجم عالیقدر آن آفرین فراوان و احسنت بگویم، گو اینکه «مادح خورشید مدّاح خود است»، ناظر و حاکم بر موضوع است و کتاب و مؤلف والامقام آن مستغنی از هر تحسین و تعریف است.
تحریر توحید
حضرت آقای حاج سید حسنآقا به سائقه حُسن خُلق و فروتنی، نام این اثر نفیس خود را که فیالواقع شامل تشریح و تبیین امهات مسائل حکمت (= فلسفه) و عرفان است، «تحریر توحید» نهادهاند و در شرحالاسم «تحریر توحید» اضافه کردهاند: «شرح مقدمه داود بن محمود قیصری بر فصوصالحکم ابن عربی».
این ضعیف ناچیز معتقدم که در حقیقت این کتاب آقای حاج سید حسنآقا، تحریر و تهذیب شرح مقدمه داود قیصری بر فصوصالحکم است؛ زیرا معظمله نسبت به مقدمه داود قیصری، همان کاری را انجام دادند که مرحوم فیض (قدس سره) با تألیف «محجهالبیضاء» در مورد «احیاءالعلوم» غزالی(ره) انجام داده است؛ زیرا از آنجا که یادگار گرامی امام (که با تألیف و تصنیف این کتاب، صفت یادگاری جسمانی و روحانی و تعلیمی و تربیتی خود را نسبت به مقام والای رهبر راحل انقلاب قدسسره اثبات فرمودهاند)، از صمیم قلب معتقد و مذعن است که: «مَن أرادَ اللهَ بَدأ بکُم؛ و مَن وَحّدَهُ قَبِل عنکُم؛ و من قصده توجّه بکم»۶ و این که «بِنا عُرف الله»؛ لذا در افاضات خود در این شرح و در تطبیق اصول و مبانیای که قیصری در شرح فصوص آورده است، با معتقدات شیعه اثنیعشری همواره به احادیث وارده از معصومین (علیهمالسلام) و استشهاد به آن، خواننده را به توحیدی که رسول اکرم و ائمه معصوم ما (علیهمالسلام) و خصوصاً حضرت مولیالموالی (صلواهالله علیه) آن را شناساندهاند، آشنا و معتقد میسازد و در حقیقت کتاب مستطاب «مصباح الهدایه الیالخلافه و الولایه» مرحوم امامخمینی(ره) را در این موضوع، سرمشق جالب خود قرار دادهاند.
حضرت حاج سید حسنآقا بیش از یکصد بار به احادیث صادره از حضرات ختمی مرتبت و ائمه (علیهمالسلام) که مفسران واقعی کلامالله مجید و خزنۀ علماند، استشهاد و استناد کرده و کتاب خود را بدان آراستهاند و نیز با استشهاد به ابیات و اشعار مناسب مقام فارسی و عربی که ذوق لطیف ادبیشان ایراد آن اشعار را لازم شمرده است، دریغ نداشتهاند و از مولوی و سعدی و نظامی و نیز از منظومه مرحوم حاج ملاهادی (قدس سره) ابیاتی آوردهاند.
مؤلف محترم دانشمند به نحوی کاملاً سنتی و کلاسیک در نقل اقوال قوم، امانت و درایت خود را بهکار برده و احاطه خود را بر آن اقوال و تبحرشان در وقوف و ورود به مسائل حکمی و فلسفی، اعم از حکمت مشائی یا اشراقی و مطالب لطیفه ظریفه عرفانی و خصوصاً در توضیح و روشن ساختن مقاصد ابنعربی و شارحان «فصوصالحکم»، به اثبات رساندهاند و با فکری جوّال و پرتوان و قلمی سیال و روان، آن مطالب و مسائل و مقاصد را به زبان شیرین فارسی در دسترس دانشپژوهان و علاقهمندان به مکتب عرفانی ابنعربی نهادهاند؛ خدا جزای خیر به ایشان مرحمت فرمایاد.
کمال هنرنمایی
گرچه گزارش و ترجمهای که جناب ایشان از دوازده فصل شرح مقدّمه قیصری با کمال صحت و دقت فراهم آوردهاند و همه بر نمطی واحد و بسیار عالمانه و فاضلانه است، ولی به نظر فاتر این حقیر قاصر، بهراستی در دو فصل «وجود» و «اعیان ثابته»، کمال هنرنمایی خود را در تسلط بر عقاید و اقوال حکما و عرفا نشان دادهاند و بهراستی اثر نغز پرمغزی آفریدهاند که در مجموع مقدمه و ذیالمقدمۀ این اثر نغز، یک دوره حکمت الهی و عرفان متألّهان و عارفان و حکیمان نامدار است که به خوانندۀ علاقهمند به آن مطالب عالیه اهداء شده است. خداوند منّان رحمان آن عارف بزرگ دانا، مرحوم داود قیصری را به مراتب قرب ارتقاء دهاد و به جناب آقای حاج سیدحسن خمینی (دامت برکاته) طول عمر و مزید موفقیت و سعادت ارزانی فرمایاد، بالنبی و آله الامجاد.
یقین است که این کتاب شریف در آینده نزدیک از جمله کتب درسی عرفان بهشمار خواهد رفت و فیض آن بر طلاب و دانشجویان مستمراً برقرار خواهد ماند؛ زیرا در این کتاب اُمّهات مسائل عرفانی با بیانی ساده و رسا در دسترس آنان گزارده است. و به نظر میرسد آنچه در این کتاب به فارسی و به قلم شیوای جناب آقای حاج سید حسنآقا (دامت برکاته و افاضاته) آمده است، مظهری از ظریفترین و مستندترین افکار عالیه عرفای نامدار و حکمای متألّه مسلمان عالیمقدار است که در طی قرون گذشته سیر تکاملی خود را ادامه داده است و قلوب مؤمنان موحد را بر اینکه به قول خواجه انصاری (قدس سره) از صمیم دل معترف شوند که: «کفی بی عزاً أن کون لک عبداً» آمادهتر میسازد. بدیهی است که ذات مقدس ربوبی ـ جلت عظمته ـ به فرمودۀ حکیم سنائی(ره)
«برتر از وهم و عقل و حس و قیاس» است و:
نیست از راه عقل و وهم و حواس
جُز خدای ایچ کس خدایشناس
و حق تعالی اعلی و اجلّ از تصورات و تصدیقات آفریدگان است و فرمودۀ مولای ما حضرت امام محمدباقر (صلواه الله علیه): «کُلّ ما صَوّرتموه بأوهامِکم فی أدقِّ معانیه، فَهُوَ مثلکُم مَخلوقٌ منکم، مردودٌ الیکم»، مسلّم و محکّم است؛ ولی لذت و حلاوتی که خواننده مطالب این کتاب، آن را وسیله کسب معرفت بیشتر نسبت به پروردگار عالم درک میکند و با ذائقه معنوی آن را میچشد، بالاتر از هر لذت دیگر است و فایده و اثر این لذت، آن است که او را به عمل به وظیفه بندگی و خصوصاً در اخلاص بر عمل و فراهم آوردن موجبات قرب به رحمت حقتعالی بیشتر وامیدارد و به حدیث شریف قدسی که: «لایزال یتقرّبُ عبدی الِیّ بالنوافل… الخ» او را بیشتر دلگرم و امیدوار به نیل مقامی از آن قرب میسازد.
و از این رو در پایان این عرایض، سخن نغزی از سیدالطائفه جنید (رحمه الله علیه) را با اجازه از گرامی یادگار امام (دامت برکاته) خواهم آورد و آن این است که به مقتضای مقام عرض کنم که یک مطلب ناگفته نماند که شک نیست همۀ عارفان و صوفیان، چه آنان که از ایشان اسمی و رسمی و اثری در نظم و نثر باقی مانده است و نامشان بر صفحه روزگار پایدار است، و چه آن انسانهای کاملی که موضوع دو حدیث شریف مشهورند که در کتب تصوّف و عرفان مکرراً آمده است که:
۱ـ اولیائی تَحتَ قِبابی، لایَعرِفُهُم غیری
۲ـ رُبَّ اَشعَثَ أَغبَر ذی طِمرَین لایُؤبَهُ به لَو اُقسَمَ علی الله لأبَرّه
و در قید نام و نشان نماندهاند، گرفته، تا شخص شخیص مخاطب عظیمالشأن «لولاکَ لما خلقتُ الافلاک» (صلیالله علیه و آله و سلم)، آن که به تعبیر حضرت بوصیری (رضوانالله علیه):
مَن أحیا الظّلامَ الی اَن اشتکت قَدَماه الضُّرَّ من وَرَمِ
مُحمّدٌ سیّدُالکونینِ والثّقلینِ والفَریقین من عُربٍ و مِن عَجمِ
و ائمه هداهالمهدیین (صلواهالله علیهم اجمعین) همه و همه در مقام عبودیت سر به سجده گذاردهاند و «ما عرفناک حقَّ معرفتک» گفتهاند.
و اجازه میخواهم در خاتمه، سخن سیدالطائفه ابوالقاسم جنید (رضوانالله علیه) را که در واقعۀ صادقهای به دوست و مریدشکه از او پرسید: «خدای تعالی با تو چه کرد؟» فرمود: «طاحَت تِلکَ الإشارات و غابَت تِلکَ العبارات؛ و فَنِیَت تلک العُلوم و نَفَدت تلکَ الرّسوم و ما نَفَعَنا الا رکعیاتٌ کُنّا نَرکَعُها فی الأسحار» (حلیهالاولیاء، ج۱۰، ص۲۵۷)، حسن ختام عرایضم قرار دهم.۷
و آخر دعوانا اَنِ الحمدُلله ربالعالمین
و صلیالله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
روز میلاد خجسته مبارک حضرت خاتمالاولیاء، بقیهالله عجلالله فرجهالشریف
فیلادلفیا، فقیر فانی: احمد مهدوی دامغانی
پینوشتها:
۱ـ حلیهالاولیاء، ج۱۰، ص۳۵
۲ـ تذکرهالاولیاء، ص۲۵
۳ـ این مخالفت همچنان ادامه دارد و مظهر کامل آن، «مکتب اهل بیت» مباحث معارف مرحوم مغفور آیتالله آقای حاج میرزامهدی غروی اصفهانی (قدسالله مرتبه) است.
۴ـ دعای ابوحمزه ثمالی (رض)
۵ـ او آقای «پروفسور أرجون ائیر» است که اکنون بحمدالله استاد دانشگاهی است.
۶ـ از زیارت مبارکه جامعه کبیره.
۷ـ جسارت میورزم و این سخن دلنشین را به فارسی ترجمه میکنم: «همۀ آن نشانی دادنها بر باد رفت، و آن سخنپردازیها ناپدید شد، و آن دانشها نابود گشت، و آن آیینها از میان رفت، و چیزی جز همان چند رکعت کوتاهی که سحرگاهان میگزاردیم، سودمان نبخشید.»
منبع: روزنامه اطلاعات