با توجه به اینکه در باب نسبت عرفان و تمدن کمتر کسی قلم زده و نسبت به ارتقای علم عرفان و ورود به مطالعات عرفانی از پایگاه بینش تمدنی توجه داشته، این کتاب از نوآوریهای خوبی برخوردار است. عرفان سیاسی را حداقل میتوان در دو معنا درک کرد. سطح اول، گزارههای سیاسی عرفان است که یا در قالب متون عرفانی و یا توصیهها و بیانات عارفان به جامعه منتقل میشود. سطح دوم، نگاه سیاسی به همه ابعاد علم عرفان و مطالعات عرفانی است.
در این رویکرد دوم، همه ابعاد علم عرفان در نسبت با سیاست و جامعه درک میشود. در واقع برنامه سلوک و تکامل معنوی، برای انسانی تدوین شده است که در جامعه انسانی و در شرایط حکومت اسلامی زندگی میکند و امکانهای حضور سیاسی و اجتماعی دارد. این نگاه به عرفان، با مفهوم فقه حکومتی و فقه تمدن، همافزایی دارد و با نگرشی دیگر به علوم اسلامی، به دنبال کشف ظرفیتهای علوم اسلامی در بستر تمدنسازی است.
عرفان سیاسی در مسیر تمدنسازی است، چراکه عارف سیاسی، تنها به فکر رشد خود نیست، بلکه تلاش میکند بستر رشد را برای همگان فراهم کند و اساساً رشد خود را هم در همین مسیر رقم میزند. اعضای جامعهای که روح توحید و عبودیت بر آن حاکم است، تلاش میکنند در محدوده تواناییها و امکانهای تاریخی خود و به هدف تقویت جبهه حق، به عرصههای اجتماعی و سیاسی ورود کرده و زمینه نورانیشدن جامعه را فراهم کنند. این افراد نورانیتر از کسانی هستند که به عبادتهای شخصیشان مشغولاند و عرصه اجتماعی را میدان سلوک معنوی نمیدانند. البته با توجه داشت که این سخنان، مخالفتی با عبادات شخصی و خلوت با پروردگار ندارد. همچنان که امیرالمؤمنین (ع) مجاهدت سیاسی و حضور اجتماعیشان را مانع خلوتهای نیمه شب نمیدانستند.
وقتی روح حاکم بر یک جامعه غیرالهی باشد، راه حلهای کوچک به ظاهر مذهبی، بسط همان روح غیرالهی است و هرگز این راه حلهای کوچک، راه برونرفت از روح ظلمات حاکم نیست. برای نمونه وقتی ملاک برتری، ثروت است نه تقوا، اگر ثروتمندی یک خیریه بزند و به مردم کمک کند، در عین آنکه کار بدی نکرده است، ولی گمان نشود که ارزش کار او با کسی که تلاش میکند فرهنگ غیرالهی را از روابط فردی و اجتماعی مردم دور کند، برابر است. عارف سیاسی تلاش میکند امکانهای بیشتری برای بندگی در جامعه ایجاد کند. او تلاش دارد زمینه گرایش مردم به حیات طیبه را ایجاد کند تا آموزههای وحیانی و اصول انسانی، در قالب نظامهای اجتماعی و بسترهای تصمیمگیری عینیت یافته شوند. یکی از نکات بدیع این کتاب آن است که سلوک عرفانی امام خمینی (ره) و بیانات او از پایگاه سیاست، به عنوان یکی از منابع عرفان سیاسی دیده شده و در فصل آخر، سعی شده است برخلاف بسیاری از کتب تاریخ عرفان، رفتار سیاسی عارفان شیعی مورد استناد قرار گیرد. به همین دلیل است که این عرفان میتواند ما را وارد عالم امام و شهدا کند و مانع انحراف از مسیر واقعی سلوک، به بهانه زهد و عرفان باشد.
این کتاب در پنج فصل تدوین شده است. در فصل اول نگارنده به پیشینه پژوهش در باب عرفان سیاسی و مفهومشناسی آن توجه کرده، در فصل دوم، نظریههای مختلفی در باب نسبت عرفان و سیاست، مورد توجه قرار گرفته و هر یک از این دیدگاهها به تفکیک بررسی شده و نظریه مختار ارائه شده است. در فصل سوم، تطورات تاریخی عرفان اسلامی با بررسی مظاهر تمدنی آن، از قرن دوم هجری قمری تا ظهور دولت صفویه بررسی شده است. در فصل چهارم نگارنده در یک بحث مفصل، مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی عرفان سیاسی را با استنباط از تراث عرفان اسلامی تقدیم کرده است. در نهایت، فصل پنجم که با عنوان «بایستههای سلوک عارف در جامعه و تمدن» تعیین شده، به ویژگیهای عارف سیاسی و چگونگی سلوک عرفانی در مسیر تمدنسازی میپردازد.