عرفان در قرون وسطی
علاوه بر مکاتب کلام مدرسی و انجام اعمال و مناسک در کلیسا بعضی طریقه های دیگر نیز به روش عارفانه یعنی خلوص و تفکر و مراقبت نیز در جهان مسیحیت به وجود آمد که ریشه آن قدیم بود ولی در قرون وسطی صورتی دیگر حاصل کرد. مرتاضان یعنی راهبان و راهبات یک جنبه عرفانی به روش و سیر و سلوک خود داده بودند. وقتی که گوشه خلوت و انزوا می گرفتند نفس را از خبائث و شرور پاک کرده روح خود را در عالم تجرد و روحانیت با قدیسان و ابرار و حتی تا پایه عرش الاهی بالا می بردند.
این روش در قرون وسطی هم جنبه سیر و سلوک فردی داشت و هم صورت طریقه عام مذهبی ...در قرن 12 شخصی به نام برنار کلروویی پیشوای سلسله سیسترسیان گردید و با سخنان پرشور و جذبه خود حرارت و گرمی نوینی در حیات مذهبی مردم آن زمان به وجود آورد و از طریق محبت به آیین محبوب نجات دهنده و محب را متصل ساخت و گفت: شخص سالک دارای قدوسیت آسمانی می شود و به مرتبه عشق علوی می رسد. عرفای بعدی برای این سیر و سلوک سه مرحله قائل شدند تصفیه نفس، نورانیت نفس و وحدت نفس عاشق با معشوق.
اوگ دو سن ویکتور و بوناونتوره در قرن های 12 و 13 میلادی عرفان را به حوزه های مدرسی کشاندند. دو واعظ دومینیکن یعنی اکهارت و جان تاولر در اواخر قرن 13 و اوایل قرن 14 در آلمان در امر توسعه آیین عرفانی موثری در اروپای مرکزی توفیق یافتند. این هر دو از جریان قشری مآبی و آداب صوری کاتولیکی به ستوه آمده بودند. به عقیده اکهارت حتی فردیت و تشخص ذاتی چیزی بود که می باید کنار گذاشته شود زیرا فرد هیچ است و تنها وجود بارقه لاهی در روح است که حقیقت دارد و کسی می تواند به زندگی قدسی و حیات سرمدی نائل شود که به مرحله وحدت مستقیم و اتحاد با خدا در آید. زاهد و ریاضت کش دومنیکن دیگری به نام هاینریش زوزو مه سالک همین طریقت بود در زندگی شخصی خود نشان داد که با تحمل ریاضت و شکنجه تن خویش می تواند روح خود را تصفیه و تزکیه کند. وی هرگاه در خویشتن احساس خودپسندی و گرایش به میال و هواجس نفسانی می کرد خود را در معرض ریاضت های شدید و شکنجه های توانفرسا قرار می داد و صلیبی گران را که بر آن میخ ها و سوزن های بسیار نشانده بود بر گرده خویش کشید و گاه برای تنبیه نفس روی آن می خوابید تا آنکه سرانجام خداوند بر دل آن رنجدیده رحمت آورد و در برابر رنج هایی که برده بود آن را سرشار از سکون و آرامش درونی ساخت. به طوری که وی به ازای رنج گذشته خویش با تمام قلب خود خدا را ستایش می کرد.
در پیرامون این عارفان آلمانی پیروان آیینی پدید آمدند که خود را دوستان خدا نامیدند و در جنوب شرقی آلمان و سوییس و هلند گسترده شدند. این نهضت در هلند فرقه ای به نام اخوان مشترک الحیات به وجود آورد که اعضای آن با ترک و طرد روابط جنسی در خانه های مجزا مخصوص برادران و خواهران نظام عرفانی شبه رهبانی و اعتکاف را مراعات و اجرا می کردند. ظریف ترین دستاورد مکتوب این گروه کتابی در دینداری ساده و مشتاقانه است به نام تقلید مسیح به قلم راهبی موسوم به توماس آکمپیس که در زمان خود در اروپا انتشاری عظیم حاصل کرد که گویند در قرون وسطی هیچ کتابی در شهرت و انتشار به پای آن نمی رسید و نزد مسیحیان هر دو فرقه یعنی پروتستان و کاتولیک منزلتی خاص یافت.
در سوی دیگر جهان کاتولیک آغاز اختلاف کلیسا در قرن 14 باعث شد که بسیاری از افراد برای تحری حقیقت و کسب رحمت به عرفان روی آورند. دو زن قدیسه نامدار در گسستن از علایق مادی و سیر و سلوک عرفانی خود نیرویی برای اصلاح کلیسا و جهان یافتند. کاترین سینایی که از تجربه عرفانی ازدواج با مسیح، داماد سماوی، (یعنی ترک دنیا و وقف تمامی وجود خود در راه مسیح) الهام و نیرو گرفت در میان قربانیان طاعون سیاه به کار پرداخت و از آنجا که از اسارت بابلی پاپ های آوینیون به ستوه آمده بود شخصا پاپ گرگوریوس یازدهم را ترغیب کرد که مقر پاپی را به رم برگرداند. تقریبا 2 قرن بعد ترسای آویلایی در اسپانیا پس از تجاربی مشابه او نظام کرملیان را اصلاح کرد. این قدیسه از یک هم مسلک عرفانی یوحنای صلیبی هدایت و کمک یافت.
ذکر اسامی تمامی پیشوایان طریقه عرفان قرون وسطی عرفان قرون وسطی بی فایده است همه آنها در مراحل سیر و سلوک مجاهده می کرده اند و با قدم شوق و پای عشق مراحل دین را پیموده و می کوشیده اند که دامنه حیات صوری انسانی نفس خود را به درجه علیای صفا و کمال رسانیده به لقای وجه رب رویاروی نایل گردند و محب با محبوب اتصال یابد.
برگرفته از کتاب تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت