بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت دوستان عزیز تسلیت عرض میکنم. امروز به تعبیری سومین روز شهادت امام حسین علیه السلام است . از خدا می خواهم عزاداری های مان را قبول کند و امیدوارم توانسته باشیم قلب حضرت زهرا علیها سلام را با حضور خودمان در مراسمی که به یاد فرزند عزیزش برپا شده ،شادکنیم وایشان ما را در گروه عزاداران فرزندش بپذیرد.
روزگذشته شهادت امام سجاد علیه السلام را پشت سرگذاشتیم.کسی که به تعبیر امام خمینی(س) شیعه به وجودش افتخار میکند .خطبه ایشان در بارگاه یزید پر شور ترین و در عین حال آموزنده ترین نوع برخورد با دشمن است . صحیفه سجادیه یکی از منابع معرفتی و سلوکی برای هر انسان آزاداندیشی است .
چه رخ داد جالب و چه فرهنگ زیبایی است این که یک مرتبه در اول ماه محرم بطور خود جوش و مردمی بیرق های عزا بالا می رود ، لباس های سیاه پوشیده می شود. عده ای برای اقامه و برپایی مجالس عزاداری اقدام می کنند ومردم را به شرکت در این مجالس فرامی خوانند غذا می دهند شربت می دهند ودر حد توان از مردم پذیرایی می کنند. به دین و آیین حاضرین در مجلس عزای امام،کاری ندارندو به فقر و غنای آنها نمی اندیشند . میهمان، از آنچه می خورد، احساس نشاط می کند و میزبان وکسی که ساعت ها برای تهیه آن زحمت کشیده و وقت صرف کرده نیز احساس سرور دارد که عشق و عاطفه خود را به سالار شهیدان و شهدای کربلا ظهور و بروز داده است. واقعا جالب است. در این ایام ساحت عاطفه و احساس آدم ها با امام حسین پیوند می خورد همین هم خیلی مهم است که عاطفه و احساس جوان و پیر و بچه با یک حقیقت متعالی انگیخته می شود. ما باور داریم که انسان دارای ابعاد متعددی است و یکی از مراتب وجودی او، ساحت احساس است. اگر این ساحت خوب مدیریت شود می تواند بر ساحت های دیگر نیز تاثیر گذار باشد. آیا انسانی که عاطفه واحساسش به خاطر امام حسین برانگیخته شود، اهمیت ندارد؟ پس باید قدر این احساسات را بدانیم و با هنرمندی مدیریت کنیم. اینکه برخی از امور شعائر خوانده شده و حفظ شعائر دستور دینی ماست، بخاطر این است که برخی تجمع ها و موقعیتها عواطف و احساس انسان را بر می انگیزاند واگر خوب مدیریت شود، به ساحت تعقل هم وارد میشود. بدیهی است در ساحت احساس و عاطفه ماندن ، به تمام حقیقت راه نیافتن است وانسان باید به همه ابعاد وجود خویش بیندیشد زیرا او موجودی است که عقل هم دارد ، قلب هم دارد، روح هم دارد ، سرّ و خفی هم دارد پس باید همه این مراتب را به کمال برساند تا انسان حقیقی بشود. پس ضمن ارج نهادن و اعتراف به مفید و ضروری دانستن اینگونه تجمع ها و بروز این گونه عاطفه ها و احساسات باید بدانیم این احساسات و عواطف باید مقدمه شعور و معرفت شود تا ماندگار گردد و انسان را به کمال برساند .
بدیهی است هر فعلی که انسان انجام می دهد، بویژه افعال عبادی و شرعی با انگیزه ای همراه است که از آن به نیت تعبیر می شود و همین انگیزه و نیت است که درجه و مرتبه فعل او را مشخص می کند زیرا ممکن است فعل و عملی در ظاهر با فعل و عمل دیگری یکسان باشد اما یکی در حقیقت کار خیر و دیگری شر باشد .بطور مثال اطعام و خیرات به دیگران امری پسندیده است ولی اگر به خرد کردن عزت و کرامت انسان ها بینجامد زشت و ناپسند است یا اگر با ریا و امور زشتی از این جنس همراه باشد امری قبیح و ناپسند شمرده میشود. پس اگر نیت الهی بود "لوجه الله" بود، فعل خیر وکمال است " انما نطعمکم لوجه الله" درس است برای ما که اینگونه بخشش کنیم ، بخششی بی منت داشته باشیم و با خدا معامله کنیم تا ارزش نزول آیات قرآن را داشته باشد. به تعبیر امام خمینی(س) معلوم است چند گرده نان این پاداش را ندارد بلکه لوجه الله بودن آن مهم است . اینطور عظمت کارخود را نیز بیشتر می کنیم. این عقل است که موجب می شود ما خود را و فعل و بخشش و هبه خود را ارزان نفروشیم و در ساحت ماده و اعتباریات مدفون نکنیم بلکه با انگیزه متعالی آنرا اوج دهیم و جاودانه کنیم.
این مقدمه را برای این عرض کردم که قیام امام حسین را بررسی کنیم و راز جاودانه بودن آنرا دریابیم. در ماه محرم سال 61 هجری اتفاقی به وقوع پیوسته است علت آن را همه می دانیم. امام حسین با یزید بیعت نکردند و جمله" هیهات من الذله" را همه بارها شنیده ایم .از اینرو بنا بر قولی چون دستور ترور ایشان صادر شده بود ،در مدینه احساس امنیت نمی کردند. پس به مکه رفتند. آنجا هم همین اوضاع بود و مزاحمت شدید بود بنابراین تصمیم گرفتند به کوفه بروند و داستان آنگونه است که همه می دانیم .کوفیان با نامه ای از ایشان دعوت کردند که آنجا را انتخاب کنند .
سخن من برسر انگیزه و نیت امام حسین علیه السلام است و بر این باورم راز جاودانگی قیام امام حسین درانگیزة ایشان است وما نیز با داشتن همین انگیزه در کارهایمان می توانیم جاودانه شویم
مبارزه با ظلم واقدام برای اصلاح امری نیست که ویژه امام حسین(ع) باشد. مصلحان دیگری نیز بودهاند که ناجوانمردانه مورد آزار و اذیت واقع شده و از دنیا رفته اند
انگیزه امام حسین اگر شهادت طلبی هم بوده باشد -که بعضاً گفته می شود - در عین مقدس بودن ، یک عمل فردی ، سلوکی و عبادی است . به عنوان یک مسلمان اگر مبارزه با ظلم را تکلیف دانسته و عمل به تکلیف کرده اند، خیلی مهم است ولی مبارزه با ظلم منحصر به امام حسین نبوده . اگر ایجاد حکومت را تکلیف دانسته و خودرا مستحق حکومت میدیدهاند، این هم بی سابقه نبوده و بسیاری افراد قبل و بعد از ایشان برای برقراری حکومت ایدهآل اقدام کردهاند . اگر راز جاودانگی عاشورا،کشته شدن تعدادی از مردم باشد، این هم بی سابقه نیست. در جنگ جهانی اول بطوری که آمار نشان می دهد حدود ده میلیون نفر و در جنگ جهانی دوم بیش از هفتاد میلیون نفرکشته شدند که امروز بازماندگان آنان نیز فکر نمی کنم برای آنها اشک بریزند. پس راز جاودانگی حرکت و قیام امام حسین علیه السلام را در امر دیگری باید جستجو کرد .
آنچه خود ایشان ذکر می کنند چیست؟ ایشان در دیدار با استاندار معاویه می فرمایند :- قریب به مضمون عرض می کنم لابد او آمده و از ایشان خواسته که مدینه را ترک نکنند و عواقب سوء خروج را بیان کرده- "هرگز مثل منی با کسی همانند یزید بیعت نمی کند". مثل من، معنادارد. اگر جنبه نوه پیامبری ایشان مطرح بود، به آن جنبه اشاره می کردند. به نظر می رسد منظورشان اینست که همچو من مسلمانی ، دینداری ، متعهد به دینی، آزاداندیشی ، اصلاح گری نمی تواند با شخص پست ، ذلیل و حیوان صفتی مانند یزید، بیعت کند – بیعت نوعی معامله است، اعلام فرمانبردای است، قبول اطاعت است – چگونه یک انسان می تواند با شیطان صفتی که رفتار شیطانی اش بر همگان اشکار شده بیعت کند ؟ از اینرو می گویند من نه چون ذلیلان با او چنین عهدی می بندم و نه چون بردگان فرار می کنم بلکه هجرت میکنم و از منطقه او دور می شوم تا با راهکار دیگری به وظیفه وتکلیف مسلمانیم عمل کنم. در جای دیگری فرمودند :
1-من از روی خوشگذرانی و خود خواهی وستمگری نیست که از مکه خارج می شوم - اول ذهن مردم را روشن می کنند که سفر من فردی نیست به خاطر منافع فردی این کار را نمی کنم به نظر من شهادت طلبی را هم با این بیان نفی می کنند که یک عمل عالی و متعالی سلوکی است –
2- "خرجتُ لاصلاح فی امه جدی" برای انجام اصلاحات از مکه خارج می شوم برای اینکه امت جدم زندگی آباد و شرافتمندانه داشته باشند به پا می خیزم .
3-برای امر به معروف و نهی ازمنکر قیام می کنم
نهی از منکر و امر به معروف دو فریضه الهی است که اگر محقق شود دیگر واجبات دینی نیز تحقق می یابد در این دستور الهی مانند هر عمل عبادی دیگری نیت قرب به خدا شرط است. ایشان تأکید می کنند من برای تحقق امر الهی "معروف" قیام می کنم ، هر چه در نظر معبود مطلق، زشت است "منکر" است ومن برای زدوده شدن آن قیام می کنم چرا که در مذهب عاشقان هر چه غیر اوست منکَری است که باید زدوده شود. چنین انگیزه ای است که قیام او را جاودانه میکند. و به همه انسان ها می آموزدکه افعال خودرا با انگیزه ای الهی پیوند بزنند تا جاودانه شود و همه باید بدانند برای داشتن زندگی انسانی باید در مقابل بدی و زشتی و پلشتی بیتفاوت نباشند .خودخواهی ، انانیت ، بی تفاوتی ، بی رحمی از جمله زشتی ها ومنکَر است و خلق و خوی انسانی ، "معروف "است همه خطاها و گناهان دیگر از همین دو امر مهم که انگیزه سید الشهدا ست بر می خیزد .اگر جامعه به امور منکر بی تفاوت شده آن جامعه مضمحل می شود.
جالب این است که امام حسین علیه السلام نفرمودند برای امر و نهی به "مشروع" قیام می کنم بلکه فرمودند برای امر به معروف و نهی از منکر بر می خیزم
راز این بیان نورانی می تواند این باشد که حاکمان و متولیان دینی باید با بیان خود و اتخاذ راهکارهای متناسب با جامعه خود"مشروع" را "معروف" کنند یعنی زیبایی ها و فواید امر شرعی را آنچنان مطرح کنند که امری پسندیده شود.یکی از معانی "معروف" اموری است که شرع و عقل آنرا خوب می شناسد و منکر در مقابل اعمالی است که شرع و عقل آنرا زشت می داند. پس متولیان فرهنگ ودین باید نخست امور مشروع را بشناسند و سپس آن را به گونه ای مطرح کنند که مورد پسند جامعه واقع شود یعنی "معروف "شود. اولین قدم برای آمر به معروف آنست که از خود آغاز کند و هرگونه زشتی و پلشتی را از وجودش پاک کند تا در رفتار و گفتارش تناقض وجود نداشته باشد چراکه عقل تناقض را بر نمی تابد .
امام حسین می فرماید منکر در جامعه رواج دارد چه منکراتی وجود داشته؟
حاکمان یعنی کسانی که بر جان و مال و ناموس مردم حکومت می کنند وباید شریعت پیامبر را زیبا و مورد پسند عقل و شرع قرار دهند ،
- ملازم شیطان شده اند ،
- از اطاعت خدا سر باز زده اند،
- حدودالهی را تعطیل کرده اند ،
- به جای اصلاح فساد می کنند ،
- اموری که در شریعت جدم حلال شمرده شده حرام و حرام را حلال کرده اند
- علائم هدایت را دگرگون کرده اند .یعنی آن علائمی که انسان ها به کمک آنها می توانستند به سمت خدا بروند و خدا گونه شوند به گونه ای طراحی شده که به سمت شیطان می روند.
- ارزش ها ی انسانی به ارزش های شیطانی تبدیل شده
افراد پست و حقیر دیگران را حقیر و پست می خواهند و تحمل انسان را ندارند زیرا شیطان صفت شده اند و دشمنی شیطان با آدم، نزاعی دیرینه است.
اما نکته در این است که مسئولان وحاکمان هر نظامی این مطالب را قبول دارند و لی خود و زیر مجموعه خود را از چنین عیوبی پاک و پیراسته می دانند .
یکی از مراتب امر معروف و نهی از منکر به مردم تعلق می گیرد که دولتمردان و صاحبان مناصب را نقد کنند و علائم وارونه شده را تذکر دهند. ولی متاسفانه مسئولان این وظیفه و رسالت مردم را نادیده میگیرند و گاه منتقدان را دشمن می پندارند در حالیکه خود می دانند که برخی انتقادها از سر دلسوزی است و هر منتقدی دشمن نیست . از اینرو یا آنرا بی جواب می گذارند تا رفته رفته لوث شود و مردم از بیانش خسته و ناامید شوند و یاآن را دشمنی با نظام و کشور قلمداد می کنند که بستگی به مرام و انسانیت آنان دارند. وقتی مسئولی هشدار و نقد مردم را نشنود و خودراپاسخگوی مردم نبیند، رفته رفته شیطان بر او مسلط می شود وبه میزان تسلط شیطان از انسا نها فاصله می گیرد تا آنجا که دشمن آنها میشود و به اندازه قدرتش با آنها دشمنی می کند و از هیچ امری باکی ندارد.این خصلت شیطان است که باطل را برای او حق جلوه می دهد.
از اینروست که این فریضه الهی –امر معروف و نهی از منکر – که انگیزه اصلی قیام امام حسین(ع) است هم بطور فردی و هم بطور جمعی نجات بخش انسان می شود. هم حاکمان را مظهر عدل و انصاف و مدارا و رحم می کند و هم انسان فردی را از رذیلت دور و به نیکی متصف می گرداند و او را از مرتبه احساس به مرتبه عقل و سپس به مرتبه عشق می رساند چنانکه در واقعه عاشورا چنین شد .در سیر حرکت کمالی یاران امام حسین بخوبی نمایان است که چه سان از مرتبه احساس و عاطفه و عقل گذر کردند و به عشق رسیدند و عاشقانه از "من" گذشتند و به معبود و معشوق مطلق رسیدند.
سخنرانی امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در حضور شقی ترین و شیطان صفت ترین آدم ها به انسان می آموزد رفتار انسانی چه نوع رفتاری است و کلام انسانی چه ویژگی هایی دارد ؟
تأثیر پیروی از مرام و مسلک امام حسین علیه السلام را ما خود شاهد بودیم که چگونه امام خمینی(س) با استناد به قیام امام حسین به امر به معروف و نهی از منکر پرداختند.وحاکمان وقت را به مصالح کشور آگاه کردند وشاه را از وقوع اموری که بر ضد مصلحت کشور بود، با خبر کردند .
در پاریس در پاسخ به خبر نگار گفتند ما مامور به تکلیفیم و وظیفه شرعی ما این است که جلوی فساد را بگیریم همان انگیزه امام حسین را مطرح کردند که شیطان صفتان بر مسلمانان حاکم شدهاند و انسان ها را به بیراهه میکشانند و وظیفه ما روشنگری است همانگونه که وظیفه ما نماز خواندن و روزه گرفتن است .
خوبست شیوه امام خمینی(س) را هم مرور کنیم. ایشان در تاریخ 17/7/1341 تلگرافی برای شاه ارسال میکنند. ( اولین نامه ایشان به شاه) موضوع نامه درباره انجمن های ایالتی و ولایتی است.ایشان با لحنی محترمانه و با جمله « حضور مبارک اعلیحضرت همایونی» در ابتدای نامه، به برخی از انحرافات دولت اشاره می کنند. پس از اهداى تحیت و دعا،.... بر خاطر همایونى مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرمایید مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است از برنامههاى دولتى و حزبى حذف نمایند تا موجب دعاگویى ملت مسلمان شود.
سپس در 15آبان 41 تلگرافی دیگری برای شاه مخابره کرده و از او بخاطر اینکه تلگراف ایشان را برای دولت فرستاده است و توفیق ایشان را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت مردم خواسته است تشکر می کنند و متذکر می شوند که ملت مسلمان ایران همین انتظار را از اعلیحضرت دارند و در پایان می نویسند من به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام اعلیحضرت را متوجه می کنم که مراقب عناصر چاپلوسی باشندکه کارهای خلاف دین را انجام داده و به شما نسبت می دهند- قریب به مضمون – و آنگاه متذکر می شوند اگر لازم شد در نامه ای سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگر را تذکر می دهم .
در سخنرانی عصر عاشورای سال 42 و پس از حادثة حمله به مدرسه فیضیه در سخنرانی خود میگویند: آقا! من به شما نصیحت مىکنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مىکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند مىکنند تو را. یعنی فعل اورا زشت می شمرندکه از روی غفلت انجام میگیرد نه خودش را و به خطای او اشاره می کنند نه به شخصیت او [1]- و متذکر می شوند من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند. این رفتار تو موجب می شود وقتی از کشور بروی مردم شکر کنند ومن میل ندارم برای تو چنین اتفاقی بیفتد این هشدار هم موثر واقع نمی شود.
در فروردین 1343 میگویند اگر خمینی را به دار بیاویزی تفاهم نمیکنم ظلمی را می بینند منکری را می بینند که باید مقابله کنند از اینرو به صراحت می گویند ما مکلفیم با ظلم مبارزه کنیم و این مبارزه را برای همه اقشار مردم لازم می شمرند همه ما مسلمانان ، همه علما ،همه روشنفکران ، سیاسیون باید مخالفت کنند اگر نکنند برخلاف شرع عمل کرده اند .
پس از پیروزی اتقلاب و قرار گرفتن در راس حکومت ، نامه به شورای انقلاب می نویسند و از آنها می خواهند که اداره ای به اسم امر به معروف و نهی از منکر تاسیس کنند و یکی از وظائفش را نظارت بر دولت و ادارات دولتی قرار دهkد چراکه اولین مرتبه این فریضه الهی باید از خود شروع شود " اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم" بقره44 بدیهی است اگر ما چشممان را به روی کارهای خود و اطرافیان و منسوبین و هم حزبی های خود ببندیم و فقط دیگران را ببینیم در این امر موفق نمی شویم بلکه منکَری انجام می دهیم و این فریضه را لوث می کنیم چرا که تعارض و تناقض در گفتار و رفتار را عقل بشر نمی پسندد. امام علی (ع)در نهج البلاغه خطبه 129 به شدت آمرین به معروف و ناهین از منکری را که خود خلاف آن عمل می کنند، نکوهش مینمایند.
در سال 1373 به دستور مقام معظم رهبری ستاد احیای امر به معروف تشکیل شد. آنچه مسلم است مردم باید اعتماد و اطمینان کنند که این ستاد با فساد و ظلم مبارزه می کند . اگر ظلم آشکاری رخ دهد و اینان ساکت بمانند، اعتماد مردم سلب شده و این فریضه لوث می شود .یا اگر به فساد آشکاری بی توجهی شود ودر مقابل با خلاف جزئی و احیاناً فردی و شخصی مبارزه شود، این ستاد کارایی خودش را در اذهان عموم از دست می دهد . تبعیض و بی عدالتی ورشوه گیری و انتصاب افراد ناصالح و سوء استفاده از اموال عمومی ودروغ و تهمت و گران فروشی که از مصادیق آشکار منکر است نباید در جامعه وجود داشته باشد وهمگان آنرا زشت بدانند و در مقابل زیبایی و لطافت و مفید بودن احکام شرعی به گونه ای مطرح شود که مورد پسند عقلا وعرف مردم قرار گیرد "مشروع" مورد پسند واقع شود ومعروف گردد
.خلاصه انکه آن امری که موجب شد قیام امام حسین جاودانه شود و عاطفه و احساس هر انسانی را با هر دین و مذهب و سلیقه و اعتقادی بر انگیزاند، انگیزه الهی او بود زیرا" لوجه الله" بود و وجه خدا جاویدان است "کل شی هالک الا وجهه" ما نیز باید از او بیاموزیم برای رهایی از نیستی و هرگونه رنج و حرمانی نیت و انگیزه مان را در همه کارها الهی کنیم یعنی خودرا با معبود مطلق پیوند بزنیم تا هم خودرا سالم و صالح کنیم و هم جامعه خودرا اصلاح نمائیم .
..."وظیفه مردم است که مسئولان را نقد کنند و این حقی است که مسؤلان بر مردم دارند "
در مکتب امام حسین (ع) و شاگردش امام خمینی (س) نباید کسی را به دلیل انتقاد و تذکر منکر، دشمن نظام خواند
[1] در بحار الانوار ج 36 ص233 چنین آمده چه بسا خداوند افرادی را دوست داشته باشد اگر چه از عمل انها نا خشنود است . و ازامام کاظم (ع) نقل شده یکی از یاران شما خطایی مرتکب شده از او دوری کنیم می فرمایند از عملش دوری کنید نه از خودش بحارالانوار