روز پنجشنبه اول بهمن، انیمیشن درون برون، علمی عرفان اسلامی ایران فیلم انیمیشن سینمایی Inside out با حضور ریاست محترم انجمن سرکار خانم دکتر طباطبایی، جناب آقای دکتر هادی وکیلی، جناب آقای سید آرش حسینی( فیلمساز) اقایان دکتر سید طاهرنادمی، سامان صاحب جلال ، امیر حسین مستقیم و خانمها دکتر مریم داورنیا و دکتر پریسا گودرزی، صدیقه حسینی و... به نمایش در آمد. پس از نمایش فیلم نشستی جهت توصیف، تحلیل و نقد این اثر تشکیل گردید.
خلاصه داستان فیلم:
رایلی دختر یازده ساله ای است که به همراه پدر و مادرش مجبور به ترک شهر خود می شوند و به شهر دیگری نقل مکان می کنند. پنج حس درونی( شادی، غم، خشم، ترس و نفرت) رایلی را کنترل و هدایت می کنند. در سراسر فیلم، زندگی رایلی در کشاکش فرمانبری و یا عدم فرمانبری از این احساسات و نتایج حاصل از مواجهه با پیش آمدهای گوناگون روز مره، روایت می شود.
در نشست تحلیلی پس از فیلم آقای سید آرش حسینی (فیلمساز) نظرات ساختاری و فنی خود در مورد این انیمیشن را برشمرده و گفتند: نخست باید بر این نکته اذعان داشت که با فیلمی پرطرفدار و متفاوت مواجه هستیم. عنوان فیلم Insde out در مفهوم رایج و مصطلح به معنای پشت و رو/ ظاهر و باطن و در مفهوم لغوی و منطبق بر محتوای فیلم به معنای از درون به بیرون می باشد. همانطور که در فیلم پیدا است، احساسات و عناصری از داخل یک اتاق کنترل و یا فرمان به هدایت کاراکتر اصلی فیلم می پردازند که موجب خلق رفتارهای بیرونی او می شود. شاید اولین ایراد فیلم را به همین عنوان فیلم بتوان وارد کرد که به هیچ وجه، مناسب سینمای کودک، فیلم کودک و به خصوص انیمیشن کودک نیست و ارتباطی که می بایست با مخاطب خود، در یک دنیای صمیمانه و فانتزی برقرار کند، حاصل نمی شود.
این فیلم، با یک رویکرد روانشناسانه، شخصیت شناسی و تربیتی در محتوا روبروست که با خلاقیت فوق العاده در فیلمنامه و همچنین در ساخت و پرداخت، به خوبی درخشیده است. این فیلم بر خلاف فانتزیهای قبلی آثار پیکسار به دنیای واقعی و استفاده از پرسوناژهای انسانی نزدیکتر است. در این فیلم، دیگر اشیا و حیوانات سخن نمی گویند و جان ندارند. فیلمساز، این قالب و روش را برای انتقال مفاهیم مدنظر فیلمنامه، که بسیار هم سنگین و سخت هضم تر از محتوای فیلمهای رایج انیمیشن کودکانه می باشد، انتخاب کرده است. فرم و محتوایی که علاوه بر جذب مخاطب کودک، بزرگسالان را نیز به جهت آموزش الگوهای تربیتی و رفتاری و عمل به هدایت کودکان، در تشخیص و انتخاب راهکار مناسب ، جذب نموده است...
این اثر، یاد آور دو سفر (سفر آفاقی، انفسی) و یا تاکید بر هجرت و لازمه اش در تکامل شخصیتی فرد می باشد. سفر اول یک سفر بیرونی است (آفاقی) که همان نقل مکان رایلی(شخصیت فیلم) به همراه خانواده اش از شهری به شهر دیگر می باشد و سفر دوم یک سفر درونی است (انفسی) که همان پیمودن مسیری پرتلاطم توسط عناصر شخصیتی و احساسات رایلی میباشد که ما را نیز به همراه خود می برد.
در میان حواس، شادی به عنوان لیدر مطرح می شود و گروهی متشکل از حواس و هیجانات را مدیریت می کند. به آن جهت که سن کاراکتر اصلی این اثر، یازده سال می باشد ؛ پیرو آن، مسایلی مطرح می شوند که با انتخاب عنصر شادی به عنوان رهبر احساسات دیگر، بسیار درست و به جا درک می شود. گویی که کودکان در این سنین بیشترین نیاز خود را در شادی می یابند و بیشترین فضای ذهنی آنان را نیز همین حس اشغال کرده است.
در کنار هم قرارگرفتن دو حس شادی و غم در مدتی طولانی برای پیداکردن راه حلهایی مناسب جهت روبراه کردن حالت روحی رایلی و نجات او از یک شرایط توام با خشم و یاس، خود جای تامل دارد و همچنین یاری و همراهی موثر تخیلات و خاطرات کودکی او را نیز نمی توان نادیده گرفت.
موضوع قابل تامل دیگر آن است که همه احساسات، حتی آنهایی که به ظاهر ویرانگر و مخرب می باشند؛ مانند حس غم و یا حس خشم، نیز در جا و وقت مناسب کارایی سودمندی خواهند داشت. مانند صحنه ای که عصبانیت بیش از اندازه عنصر خشم، باعث از بین بردن مانع (شیشه پنجره) می شود و شرایط بازگشت شادی به مرکز فرماندهی ذهن مهیا می شود. این تعامل احساسات با یکدیگر شاید یاد آور بحث تناکح اسماء در عرفان اسلامی باشد که از با همبودگی حس ها با یکدیگر ما شاهد تکامل و زایش حواس جدید و نتایج جدیدی خواهیم بود همانگونه که نکاح بین اسماء الهی باعث بوجود آمدن اسماء و صفات الهی دیگری می گردد. موید این ادعا، اصرار فیلم برتعامل این حواس با یکدیگر است.
سوالی در ذهن به وجود می آید که در تیپ سازی عناصر و هیجانات مخرب مانند یاس، تنفر و خشم و یا غم، طراحی درستی انجام شده است؟ آیا درست است که ما غم را یک کاراکتر کوتاه قد و چاق و با رنگی سرد ببینیم؟ آیا این طراحی یک ذهنیت منفی نسبت به افرادی با این خصوصیات در زندگی دنیایی کودک نمی سازد ؟ و یا این یک تخیل بسیار کارساز و مفید بوده است ؟ و یا آنکه در دنیای تخیل به وسیله ویژگیها و المانهایی اجازه چنین تیپ سازیهایی را داریم؟ علم روانشناسی در این باره چه می گوید؟
بیننده خاص این اثر، کودکان هستند و از آنجایی که می دانیم قوه تخیل، شبیه سازی و همذات پنداری در آنها بسیار قوی است، شاید بهتر می بود هر پنج حس را با یک شکل و شرایط ظاهری به نمایش در می آورد و با المانهایی نظیر رنگ و نور و... این حواس را از هم متمایز می کرد.
به طور کلی در این اثر بیننده دچار سردرگمی در تشخیص جایگاه حواس و تعقل و... می گردد به طور نمونه
مشاهده می کنیم که رایلی به عنوان یک شخص، هیچ گونه تعقل و توانایی ندارد و فقط 5 حس و یا هیجان مطروحه، بر او مدیریت می کنند و او به عنوان یک فرد، هیچ گونه دخل و تصرفی بر روی اعمال و رفتار خود ندارد. در واقع در این اثر، خودی دیده نمی شود و هویت رایلی را حواس او بوجود می آورند و اینجا است که سوالِ چه چیزی، من را من می سازد؟ بی جواب می ماند و یا حداقل به جواب محکمه پسندی نمی رسد.
مساله مهم دیگری که در این اثر سوال بر انگیز می شود این است که چرا حواس مثلا حس و هیجان شادی لنفسه، شادی نیست؟ و یا به عبارت دیگر صرفاً شادی نیست بلکه نسبتاً شادی است و گاهی حس شادی، دچار غم و اندوه می شود؟ و آیا حواس دارای تعقل و انتخاب هستند؟
از نظر سینمایی شاید بتوان ایرادی دیگر به پنج کاراکتر ذهنی اثر وارد کرد. برخلاف دو کاراکتر شادی و غم، که کاملاً به عنوان شخصیت آنها را میپذیریم؛ تنفر، خشم و ترس در جایگاه تیپ باقی مانده اند و هر چقدر غم و شادی در این امر موفق می باشند سه کاراکتر و حس دیگر چنین به نظر نمی آیند.
آیا انتخاب این پنج حس به عنوان عناصر اصلی شخصیتی از روی یک الگوی اثبات شده روانشناختی بوده و یا این انتخاب می تواند نسبت به کشور تولید کننده و تفاوت های جوامع، متغیر باشد؟ آیا به عنوان مثال اگر این فیلم در کشور دیگری ساخته می شد، امکان رهبری و کنترل اصلی ذهن کودک به دست حس غم سپرده می شد؟ در اینجا می توان گفت که نتیجه درست، دقیقاً تحلیل تفاوت و شناخت جایگاه مفهوم دو واژه واقعیت و حقیقت است؛ شاید این پنج حس، حس های اولیه شخصیتی هر فردی در هر جای دنیا باشد ولیکن واقعیت این است که ما شاهد غلبه ی تشکیکی حواس بنابر شرایط سیاسی، جغرافیایی و جامعه شناختی و... در جوامع مختلف هستیم.
پیت داکتر کارگردان این اثر به همراه تیم خود، جهانِ کودکی را، چنان پر از هیجانات پر تاثیر و زیبا ساخته است که تو گویی هیچ کودکی پس از تماشای این اثر تمایلی به پای نهادن به سنین بالاتر نداشته باشد و شاید این مهم نیز شبهه ای دیگر براین فیلم تاثیر گذار باشد.! همچنین آنچه از تیتراژ پایانی پیداست، این انیمیشن قسمت دومی نیز خواهد داشت که بی شک پاسخ بسیاری از ابهامات در آن فرصت، داده خواهد شد.
سپس سایر حاضرین نقطه نظرات خود بر محتوای فیلم را بیان کرده و خانم دکتر داورنیا مسئول گروه تربیت مربی، تحلیل و تبیین محتوایی خود را از انیمیشن برشمردند.
در آخر نیز خانم دکتر طباطبایی، راهکارها و پیشنهادات خود با استفاده از این انیمیشن و ساخته های مشابه را برای گروه تربیت مربی بیان فرمودند.