انجمن علمی عرفان اسلامی ایران، در شب میلاد تنها منجی آفرینش، حضرت صاحب الامر عج الله تعالی فرجه الشریف و مصادف با روز بزرگداشت مقام معلم، نشست صمیمانه ای با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا الهی منش و خانم دکتر فاطمه طباطبایی برگزار نمود.
در ابتدای این نشست دکتر الهی منش متذکر این نکته شدند که امام عصرعج الله فرجه در پرده غیب نیستند ، ما هستیم که در پرده هستیم، کمااینکه بین خدا و بندگانش هم پرده ای نیست بلکه بین بندگان و خداوند پرده است . سلسلسه کائنات بر اساس نَفَس رحمانی موجود هستند ، این نفس رحمانی همان وجود مقدس اهل بیت سلام الله علیهم هستند و بقای کائنات وابسته به حقیقت وجودی آنها است . از این رو وظیفه ما این است که تلاش کنیم هم سنخ ائمه بشویم .براساس قاعده عقلی و قرآنی ((الطیّبات لطّیبین و...)) برای درک حقیقت آنها و لمس حقایق باید با آن ذوات مقدّس سنخیت پیدا کنیم و برای رسیدن به این سنخیت باید بندگی کنیم .
عضو هیئت مدیره انجمن عرفان اسلامی ایران افزود: ماباید تلاش کنیم قبل از اینکه معلم باشیم ، متعلّم باشیم ، انسان متعلّم پیوسته می آموزد بنابراین متعلم بودن بهتر از معلم بودن است.
وی همچنین افزود :ما مخلوقات نسبت به حقتعالی فقر محض هستیم، باید کاری کنیم که عقل در وجود ما شکوفاشود زیرا خداوند کم و بیش به همه روزی مادی داده؛ اما عقل و عقلانیت رزق خاص خداوند است و ما باید تلاش کنیم این را از خداوند بگیریم پس خود را آماده کنیم تا این عقل را به ما بدهد .
وی در ادامه یکی از راه های دریافت عقل را تواضع برشمرد و افزود : یکی از مقدمات دریافت عقل متواضع بودن است. روزی جبرئیل در محضر رسول خدا (ص) بود اسرافیل نزد آنها آمد و گفت : یا رسول الله خداوند شما را مخیّر کرده است که پادشاه و پیامبر باشید و یا عبد و پیامبر. جبرئیل( که مظهر عقل رسول خداست و تمثّل پیدا کرده ) به پیامبر (ص) گفت : یا رسول الله خضوع کنید و عبودیت بخواهید. از این روست که تواضع در دستگاه خداوند شرط بهره مندی است تا آنجا که گفته شده عقل در انسان خودبین ظهور نمی کند.
دکتر الهی منش افزود: معلم نیز دارای ویژگی هایی است. اول آنکه معلم باید قصدش این باشد که امانتی را که از جانب خداوند دارد، به دیگران عرضه کند .
دوم آنکه معلم باید نقش ربوبیّت داشته باشد ، ربّ آنچه را که اعطا میکند مناسب با گیرنده است و معلم نیز باید ظرفیت افراد را بسنجد .
معلمی با این شرایط عبودیت است .متعلّم بودن عبودیت بیواسطه است و معلمی عبودیت با واسطه .
سخنران دوم این جلسه دکتر فاطمه طباطبایی، رئیس انجمن علمی عرفان بودند که متن سخنان ایشان با عنوان معنای انتظار در پی خواهد آمد.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه به مناسبت بزرگداشت مقام معلم بر پا گردیده است و تقارن معناداری با نیمه شعبان تولد منجی بشریت دارد . معلم نجات دهنده و هدایتگر انسان ها از ظلمتکده جهل به نورانیت علم است و اول معلم هستی خداوند است که به ادم اسما را اموخت.و سپس از او خواست تا ملائکه را باخبر سازد وانسان در مقام جانشینی خداوند این رسالت را بر عهده گرفت .
امام خمینی با استناد به سخن خداوند که فرمود "علم آدم الاسما کلها " نتیجه می گیرند که خداوند همه حقایق و همه اسما را به ادم اموخته است وچون اسمی از اسما خودرا را استثنا نکرده وبطور مطلق بیان داشته از این رو استنباط می شودکه ادم گسترش و ظرفیت پذیرش همه اسما را داشته است اما نکته مهم در مقام متعلم بودن انسان است که چگونه بتواند این کمالات رادریابد و از ساحت غیب و باطن وجود خود به مرتبه عین و ظاهر برساند و ان هارا اظهار نماید . مهمترین حقیقت ها وجود است درعین آنکه غیر قابل تعریف است اما بدیهی ترین حقیقت است که انسان ان را در خود می یابد و به آن اعتراف می کند و چون وجودی غیر از وجود خداوندنیست انسان اورا در خود می یابد .لکن برخی از انسان ها در اظهار و اشکار نمودن او دچار لغزش و خطا و کفران می شوند .
پس اول معلم خداوند است و بعد انسان است که به عنوان جانشین خدا در زمین رسالت تعلیم را بر دوش دارد با این نگاه همه انسان ها به نوعی در حال تعلیم و تعلم اند . در نگاه خالق هستی حاکمیت در زمین به انسان مومن سپرده شده در آیه 55 سوره نور خداوند به کسانی که ایمان اورده اند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است حاکمیت در زمین را به انها بسپارد . یعنی انسانی می تواند حاکمیت در زمین را عهده دار باشد که از مرتبه علم به مرتبه ایمان رسیده و عمل صالح انجام ده .
ممکن است پرسیده شود ایمان چیست ؟ گفته شده ایمان نوعی گرایش است، نوعی تعلق خاطر است، البته تعلق خاطر و دلبستگی ای که بعد از آگاهی و علم حاصل شود زیرا تعلق بدون خردورزی به تعصب کشیده می شود که زیان بخش است و از بین برنده سعادت انسان است .ایمان از یک منظر اکتسابی است زیرا خداوند به مومنان خطاب می کند" یا ایها اللذین امَنوا آمِنوا" این امر به ایمان نشان می دهد که انسان برای مومن شدن باید تلاش کند یعنی وقتی امری اکتسابی دانسته شد به تعلیم و آموزش نیاز دارد ، به معلم نیازمند است و معلم حقیقی همان کسی می شود که در وجود انسان تولید ایمان می کند، زمینه ظهور ایمان را فراهم می کند .هرگاه علم و آگاهی انسان به مرتبه ایمان رسید تصدیق صورت می گیرد زیرا تصدیق ، وجهه دیگر ایمان است، ظهور ایمان است . مقابل تصدیق ، تکذیب است .پس اگر به گفته امام علی در نهج البلاغه توجه کنیم که فرمود "اول الدین معرفته و کمال المعرفه التصدیق به" در می یابیم نقطه آغاز دین شناخت خداوند است و معلم کسی است که این معرفت را به انسان ارزانی بدارد در این راستا چه کسی می تواند بهتر از خود خداوند معرف خودش باشد ؟ مگر نه آنکه معرِّف باید اجلی از معرَّف باشد ؟ آیا خداوند چنین معرفی از خود ارائه داده است ؟ بله آنجا که می فرماید" اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی واَقِم الصلوه لِذکری 14طه من" الله "هستم یعنی جامع همه کمالات ، خالق همه موجودات و شما نمی توانید مرا نبینید ، هرگاه وجود خودرا حس کردید ویا شهود کردید مرا دریافته اید . من در متن هستی قرار دادم . این حقیقتی است که خداوند در مرتبه تعلیم به ما آموزش می دهد که لا اله الا انا یعنی ما هم اینک در تحت تربیت و تعلیم خداوند هستیم.باید حس متعلم بودن را پیدا کنیم او همواره معلم است .
بدین ترتیب خداوند معلمی است که همواره انسان را تحت تعلیم خود دارد ولی از انسان خواسته این علم و این نوری را که دروجود او قرار داده به ایمان بدل سازد. ایمان از امن گرفته شده وقتی علمی به ایمان تبدیل شود صاحب خودرا به آرامش و امنیت خاطر می رساند . ایمان نوعی دل سپردن و تعلق خاطر پیدا کردن است علم و آگاهی را به مرتبه قلب که کانون محبت است وارد کردن است . . ساحت عاطفه و احساس و هیجان انسان را درگیر کردن است نقش عواطف و احساس را در تعلیم و تعلم نباید دست کم گرفت عاطفه ای که پس از علم و آگاهی به وجود می آید ارزش مند است گرما بخش وجود انسان می شود همان عشقی است که در عرفان از آن یاد می شود و هستی را بر آن استوار می دانند .در این صورت علم مثمر ثمر می شود و در رفتار و کردار ظاهر می گردد و از این ظهور با واژه تصدیق از آن یاد می کنیم بدین ترتیب تصدیق، ظهور ایمان است یعنی ظهور همان تعلیماتی است که خداوند به انسان اموزش داده است . بنابراین در زندگی روزانه خود باید همواره رابطه علم به خدا را با ایمان و تصدیق به او محاسبه کنیم . ایا به الوهیت خداوند که فرمود "اننی انا الله" علم پیدا کرده ایم و آن را به خاطر سپردیم ؟ آیا به مرتبه باور رساندیم ؟ ایا این باور را در لحظه لحظه زندگی خود احساس می کنیم؟ ایمان به خداوند باید نورانیتی در وجود ما ایجاد کند و موجب گرم شدن ما برای حرکت بسوی او شود . آیا چنین اتفاقی در وجود ما افتاده است؟ آغاز چنین روندی علم است که نور است و از جانب خدا ارزانی شده ولی زمینه پذیرش و ظهور آن علم و تبدیل ان علم به ایمان با عمل خود انسان است .
امام خمینی راه تبدیل علم به ایمان را بیان کرده اند.در نگاه ایشان راه به امنیت خاطر رسیدن ، راه به کمال رسیدن ، عمل است و دو نوع عمل را متذکر می شوند الف عمل قلبی یا جوانحی و ب) عمل قالبی و جوارحی اگر علم و آگاهی با ایمان آمیخته شد به بیان امام انسان با نور علم و نار عشق به جایگاه حقیقی اش می رسد پیمودن این مسیر هم نور می خواهد هم گرما .
گرما که به منزله موتور محرک است ،همان عشق بعد از علم و ایمان است . برای تبدیل آگاهی به ایمان باید وارد حوزه عمل شد و برای عمل کردن هم نیازمند معلم هستیم که این مسیر را هموار کند ودر وجود ما تولید عشق و محبت کند. معلم حقیقی کسی است که در تعلیم نیز جانشین خداوند است و همانطور که خداوند با محبت انسان را می آفریند و می پروراند او نیز همانگونه تعلیم دهد .
امام علی در باره تربیت پیامبر (ص) فرمودند " ان الله عزوجل ادب نبیه علی محبته" حضرت الوهیت با محبت ، نبی خودرا پرورانده است و نبی او نیز با محبت انسان هارا می پروراند از این رو به" خُلق عظیم" متصف می شود . و ولی او امام عصر که در شب میلاد ان حضرت هستیم نیز همانگونه پرورش می دهند . به تعبیر امام خمینی اهل بیت پیامبر علیهم السلام همگی راهبر انسان ها به سمت کمال مطلق هستند و نه فقط راهنما وظیفه ما این است که امام زمان خودرا بشناسیم و با او ارتباط بر قرار کنیم برای ظهورش که منجی بشریت است کوشش کنیم . با عمل خود شرایط جامعه را برای ظهورش آماده کنیم .
بزرگان معرفت از سه نوع عمل یاد کرده اند 1) عملی که موجب ظهور و تحقق ایمان می شود یعنی نور و علم و آموخته های مارااز مرتبه عقل به مرتبه ایمان می رساند . 2- عملی که بعد از ظهور ایمان انجام می دهیم گاهی با علم اجمالی عملی انجام می دهیم و یک وقت با ایمان و دل سپردن و تعلق خاطر مرتکب عملی می شویم 3-عملی که موجب تثبیت ایمان و اظهار ایمان می شود . زیرا بعد از ایمان هم هبوط و سقوط انسان امکان پذیر است . چرا که خداوند درباره آنان فرموده " ان اللذین امنوا و کفروا لیزدادوا کفرا "
پس اگر از خداوند سوال کنیم چگونه ما می توانیم علم و ایمان خودرا تثبیت کنیم وآسیب ناپذیر شویم و در زمره کسانی نباشیم که در باره آنها فرمودی بعد از ایمان نیز کفر ورزیدند؟ می فرماید "مَن کان یُریدُ العزهَ فلله عزهُ جمیعا الیه یصعد الکلم الطیب و العمل ُ الصالح یرفعُه " 10 فاطر هرکس می خواهد عزت پیدا کند و آسیب ناپذیر شود باید به کانون عزت متصل شود( عزت یعنی نفوذ ناپذیری و از جای خود کنده نشدن ، مستقر بودن) این خواسته را خداوند در نهاد همه انسان ها قرار داده است یعنی فطری انسان است . باز اگر بپرسیم چگونه می توانیم به این کانون متصل شویم ؟ می فرماید الیه یصعَدُ الکلم الطیب با کلام نیک و پیراسته با اعتقادات درست ، باورهای محکم و استوار یعنی با اعتقاد درست می توانید به طرف الله صعود کنید یعنی با شک و دودلی و تردید پیمودن این مسیر ممکن نیست .شک انسان را حرکت نمی دهد و موجب درجا زدن انسان می شود . سوال بعدی باز گویی از خداوند می پرسیم چگونه اعتقاداتم را محکم کنم ؟ چگونه در عقیده ام راسخ و استوار باشم ؟ تا در برابر باد و طوفان نلغزم – برخی در برابر نسیمی منحرف می شوند و برخی تند باد و طوفان های سهمگین اندک تزلزلی در اعتقاد و عزم آ نها ایجاد نمی کند – خداوند می فرماید والعمل الصالح یرفَعُه با عمل صالح عقیده را رفعت ببخشید .
پس اگر به خداوند علم پیدا کردیم و با براهین محکم اورا ثابت کردیم و به او ایمان آوردیم این اعتقاد درست به بیان خداوند کلام طیبی است که هرگاه با عمل صالح توام شد انسان را به سوی الله یعنی کانون امنیت و عزت صعود می دهد.
یکی از اعتقادات درست و صحیح ، باور به وجود امام زمان است . شناخت ایشان، ایمان به او، عمل به نیکی ها و دوری از پلشتی ها، موجب صعود ما می شود ایا اطلاعات ما در باره ایشان چقدر است؟ جایگاه ایشان در آفرینش چیست؟ چگونه زمین و آسمان و هستی به وجود ایشان قائم است ؟پس من هم که یکی از این موجودات هستم به او قوام دارم . آیا با قوام بخش خود ارتباطی دارم؟ ایا چنین انسان هدایتگر و معلمی نقشی در تربیت و تعلیم من دارد؟ یا ایشان به کار خود مشغول است و من هم یله و رها سرگرم کار خود هستم. آیا ممکن است خالق هستی انسان را که برای هدفی متعالی آفریده اورا رها کرده باشد ؟ اگر " هو اخذ بناصیتها" را باور دارم پس او مرا از خودش جدا نکرده آویخته است و نینداخته است ولی من خودرا جدا و آزاد و رها احساس می کنم، از بندگی خود و بنده او بودن غفلت می کنم ، دربند او نمی شوم . او همواره مراقبانی و راهبرانی برای من قرار داده است. امام زمان ، امامی حاضر است و دست انسان حق جو و کمال طلب را می گیرد.
پس انسان هایی که حضور اورا احساس می کنند به تعبیر امام سجاد (ع) انسان های با فضیلت اند کسانی هستند که منتظر ظهور امام عصر هستند انسان های منتظر برای ظهور او اقدام می کنند . حس انتظار، تعهد و مسولیت می آورد . از جمله مواردی که در شریعت آمده که خداوند بدون ان هیچ عملی را از بنده قبول نمی کند انتظار فرج قائم است" انتظار للقائم" ..... انسان منتظر چه حالی دارد؟ با تقوا و ورع است ... تقوا یعنی مقاومت در برابر گناه و ورع نیز از امور شبهه هم پرهیز کردن است معنای تقوا به گفته امام صادق (ع) آنست که همواره در جایی باشی که خدا خواسته و در جایی نباشی که خدا نخواسته . انسان منتظر حسن خلق دارد ،منتظر حقیقی مومنی است که ایمان در رفتار و کردارش ظهور پیدا کرده ا ست و عمل صالح دارد. صبر و استقامت دارد ، در برابر جامعه و افراد و کلیه موجودات خودرا مسول می داند. به آینده خوب امیدوار است و این امید واری را به دیگران سریان می دهد . هرگز دلسرد و مایوس نیست چون به امام عصر ایمان دارد ... از دعای الهی عظم البلا وبرح الخفا وانکشف الغطا می فهمیم در شرایط سختی که قرار گرفتیم به او امید داشته باشیم در عین امیدواری برای اصلاح جامعه و اماده شدن ظهور او اقدام کنیم خداوند می فرماید " ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" اگر جامعه پذیرا عدالت نباشد او ظهور نمی کند . امام علی در نهج البلاغه از مردم خویش گلایه می کند که وقتی امام معصوم را یاری نکردید معاویه بر شما سلطه پیدا کرد ." والله لاظن ان هولاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم علی باطلهم ....".من می بینم که دشمن بر شما مسلط می شود چرا؟ زیرا شما با امام معصومتان متحد نیستید اما گروه باطل علیرغم اختلاف بایکدیگر باهم متحدند و هر چه دستور می دهد می پذیرند اما شما از دستورات امام معصومتان تخلف می کنید ....انها در مملکت خودشان امانت دار هستند ولی شما در مملکت خود خیانت می کنید امانت دار نیستید و حقوق مردم را رعایت نمی کنید . پس با توجه به معنای انتظار که چشم داشتن به چیزی . چشم در راه بودن است انسان منتظر چشم به راه منجی خود است.
یکی از فواید انتظار فرج امام عصر انست که رنج و درد انسان ها را معنا می بخشد . انسانی که در عالم طبیعت زندگی می کند با درد هایی مواجه است که گریزی از ان ها نیست با امید به انکه منجی ای دانا و توانا و مهربان بر زندگی و سرنوشت او حاضر و ناظر است از الام او کاسته می شود باور به این حقیقت که ما از ساحت حکیم مهربانی امده ایم که صفت ذاتی او محبت است و مهربانانی را بر هدایت ما قرار داده است ، وجود ما با محبت سرشته شده و کارنامه ما به دست انسانی مهرورز قرار داده شده که به دلیل شرافت وجودیش از خود ما به مهربان تر است امید در دل ما متولد می شود و گرمی بخش زندگی ما می گردد .تمسک به امام زنده ای که باور کنیم ماموریتش نجات بخش انسان هاست، می تواند خلاءهای وجودی ما را پرکند ،حالات درونی ما را بهبودی بخشد. انسان را امیدوار به زندگی می کند . باور و پذیرش به این حقیقت که ولی ای از طرف خداوند ماموریت دارد انسان را به معبود مطلق برساند، انسانی که مظهر رحمانیت حق است ، عشق را در وجود او می تاباند و او را ارام می کند ، واورا به انتظاری ارزشمند متصف می سازد. پس اگر پیامبر اسلام اسوه حسنه است، فرزند او نیز در این زمان چنین است و در جهت ایجاد عدالت قدم بر می دارد ونجات بخش همه انسان ها خواهد بود . از خدای بزرگ می خواهیم مارا در زمره منتظرانش قرار دهد.