متن سخنرانی خانم دکتر طباطبایی در پنجمین گردهمایی معاونان، مدیران و کارشناسان فرهنگی سازمان سما
آموزه های فرهنگی در مدارس
به نام خدا
موضوع جلسه مسائل فرهنگی و از آن مهم تر
نحوه اجرای آن است
خدمت همه شما بزرگواران ، مسؤلان فرهنگی مجموعه
سما سلام عرض می کنم . از مسؤلان محترمی که در جلسه حضور دارند و
فرصت دیدار با شما بزرگواران را برای من فراهم نمودند، تشکر می کنم .
من سخن خودم را با یک مقدمه آغاز می کنم و با یک پیشنهاد و بیان چند راهکار به پایان می برم .
با
ارزیابی هایی که از کارهای فرهنگی در محیط های آموزشی صورت گرفته به این نتیجه می رسیم که میان حجم کارهای فرهنگی
انجام گرفته و نتیجه آن نسبت
عادلانه ای برقرار نیست – اگر من ا شتباه می کنم
و اینطور نیست خوشحال می شوم شما
مسؤلان فرهنگی مرا از این گمان بیرون
آورید - در آسیب شناسی ابتدایی شاید بتوان به دو مورد اشاره کرد.
1) اشکال از آنجا ست که ما نتوانسته
ایم میان نظر و عمل ارتباط مستقیم بر قرار
کنیم بطور مثال ما در حوزه فرهنگ و یا در حوزه اخلاق منابع بسیار قوی و متقنی داریم، سخنان کلیدی و
راهکارهای مناسب و توصیه های مفید داریم
و گاه بخوبی در باره آن ها سخن می
گوئیم، مقاله می نویسیم ، تحلیل و تفسیر های خوبی ارائه می کنیم ،در باره منبع و استحکام مرجع آن می
کاویم ، در صحت انتساب به گوینده تلاش می کنیم و کارهای علمی مفیدی از
این دست انجام می دهیم که در جای خود ارزشمند
است ولی متاسفانه این سخنان ناب کمتر در اعمال ما ظهور و بروز داشته و دارند. مهمترین دلیل آنست که
مانتوانسته ایم آن دستورات و سخنان ناب را
کاربردی کنیم و شیوه اجرایی کردن
آن ها را به خوبی نمیدانیم از اینرو بیشتر در حوزه" نظر" ما نده ایم .
2 ) کارهایی که انجام داده ایم فرهنگی نبوده و میان
مسائل دینی و فرهنگی خلط کرده ایم . من گمان می کنم که میان کار فرهنگی با تبلیغ دین خلط کرده ایم . طبیعی است در ابتدا باید فرهنگ و کار فرهنگی تعریف شود و ما چشم
انداز روشنی از آن ها داشته باشیم. تا
آنجا که من اطلاع دارم در گروه ها و نهاد های رسمی کشور به تعریف فرهنگ بطور مفصل پرداخته شده لکن بیشتر باید به نحوه اجرای آن ها پرداخته
شود و بدیهی است برای گروه های مختلف ،
شیوه ها متفاوت می شود. یک نسخه را نمی
توان برای همه گروه ها و برای دانش آموزان در مقاطع مختلف سنی تجویز نمود.
اگر هدف ما دین و دین داری فرزندانمان
است راهکار ی خاص دارد و اگر هدف ما
فرهنگی شدن آنهاست شیوه دیگری نیاز داریم. در کار فرهنگی ما باید زمینه دینداری را
در فرزندانمان فراهم کنیم، عادات و آداب و رسوم مسلمانی را بیاموزیم و فرهنگ ایرانی را آموزش دهیم. متاسفانه آن آداب و رسوم ارزشمند ایرانی رفته رفته به فراموشی سپرده شده است. ا لبته
من نمی گویم هر چه بوده، خوب بوده.ولی ما باید آداب و رسوم خوب را استخراج کنیم. مثلاً احترام به بزرگترها و محبت و شفقت به کوچکتر ها جزء آداب نیک
ایرانی بوده ولی الان کمرنگ دیده می شود. نمونه عینی اینکه وقتی وارد مترو
و یا اتوبوس می شویم با کمال تعجب می بینینم زنی با فرزندی به بغل و یا کوله باری
بر دوش وارد می شود و جوان ما متوجه نمی شود که وظیفه او در قبال این خانم چیست ؟ این رفتارهای
انسانی کمرنگ شده است. در حالیکه اگر ما
در کار فرهنگی این رفتار هارا تعلیم دهیم و آنها را در وجود فرزندانمان نهادینه
کنیم، به راحتی احترام به مقدسات دینی جای
خودش قرار می گیرد. اگر ما کمک به همنوع را به فرزندمان آموزش دادیم
وشیرینی این خدمت را در کامش چشاندیم و در وجود او نهادینه کردیم، او در پرداخت
مالیات ها ی واجب دچار مشکل نمی شود.
اگر هدف ما ازکار فرهنگی دیندار شدن فرزندانمان است، باید از واجبات شروع کنیم و آنها را با مستحبات
مشغول نکرده و با احساس کاذب دینداری
سرگرم نکنیم . درآغاز باید برای خودمان به
عنوان مسؤلان فرهنگی ،کارفرهنگی و کار دینی و تفاوت آن دو و شیوه اجرای آن در سنین
مختلف روشن و شفاف باشد .
پیشنهاد
به نظر من مهمترین کار فرهنگی برای ما
که مسلمان و ایرانی و نسل انقلابی هستیم، اخلاقی زیستن است. این را خود بیاموزیم و باور کنیم و سپس آموزش دهیم .
ما به عنوان مسلمان باور داریم که
پیامبر مان حضرت محمدبن عبدالله (ص) هدف بعثتشان را مکرمت اخلاقی معرفی کرده اند.
«ا نی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» آیا بر ما به عنوان مسؤلان فرهنگی واجب نیست که
اخلاق و فضیلت اخلاقی و مکرمت اخلاقی را بیاموزیم و متصف به آن شویم و پیامبر را
در رسیدن به این هدف متعالی کمک کنیم ؟ ایشان نفرمودند من آمده ام تا همه بندگان
خدا عابد شوند و حق را عبادت کنندیا همه مستمندان
یاری شوند. بلکه فرمودند من آمده ام مکرمت
اخلاقی را در پیروان خودم جاری سازم. بدیهی است اگر اخلاق به شیوه ای که پیامبر و مفسران سخن ایشان بیان کرده اند جاری شود ،عبادات که ثنای معبود مطلق و شکر گزاری از نعمت های داده شده است ویا دستگیری از محرومان که دست در دست خدا ی
کریم و رحیم گذاشتن است خود به خود حاصل
می شود. پس باور کنیم که بُن مایه دین ما
اخلاق آنهم مکرمت اخلاقی است –که در تفاوت فضیلت
و مکرمت نکات لطیف و ظریفی نهفته است – با اخلاقی زیستن هم
دنیای ما آباد می شود و هم آخرتمان . در
نظام اخلاقی رابطه انسان با خدا و انسان های دیگر و طبیعت و خودش تعریف می شود و یک مسلمان واقعی و مسؤل فرهنگی باید این
روابط را بشناسد و به آنها ملزم باشد .
در انقلاب ما نیز اخلاق نقش محوری و کلیدی داشت .اخلاق در
اندیشه بنیانگذارآن زیر بنای حکومت است. امام
خمینی(س) در ابتدای امر با موعظه و نصیحت به اصلاح
دولتمردان و حاکمان وقت –که کار سیاسی تلقی می شود - پرداختند. جملة« آقای شاه من شما را نصیحت می
کنم » را در گوش داریم. ایشان به موازات این
فعالیت سیاسی، دو کتاب در حوزه اخلاق
نوشته اند؛ شرح چهل حدیث که سی و سه حدیث آن در ارتباط با مضامین اخلاقی
است و شرح حدیث جنود عقل و جهل که در این کتاب پیروان خودرا از خلقیاتی که انسانی
نیست و سعادت دنیا و آخرت انسان را به مخاطره می اندازد، آگاه ساختند و همچون طبیبی
به بیان درمان آنها اشاره کردند .
ما هم به عنوان مسلمان و هم به عنوان
ایرانیِ انقلاب کرده که از یوغ استثمار و استبداد رها شده و طعم شیرین آزادی و با عزت زیستن را چشیده
ایم، موظفیم این نعمت و هدیه الهی را که
آسان به دست نیامده، با رویکرد به اخلاق حفظ کنیم
و بدانیم با سخن گفتن از ازرش ها
ارزشمند نمی شویم اگر امام خمینی(س)
از اخلاق سخن می گفت، خود ملتزم به آن بود. به همین دلیل سخنش بر دل می نشست ورفتار
و گفتار و کردار او هرگز با هم مغایرت نداشت و این همان رمز پیروزی امام
بود و از این مهمتر می توان گفت این هنر اخلاقی زیستن است. به خاطر دارم یک
روز که زوج جوانی با خانواده خود برای اجرای صیغه عقد به خدمت امام رسیدند باکمال تعجب امام گفتند من نمی توانم چنین کاری انجام دهم زیرا قبل از آمدن شما به اینجا از رادیو شنیدم که
شورای عالی قضایی اعلام کرده که عاقدان قبل از انجام مراسم رسمی در محضر، از اجرای
صیغه عقد خوداری کنند و این عمل من خلاف قانون است - بدیهی است این ا لتزام به قانون به آن دلیل است که ایشان صحت و سلامت
قانونگذاران را باور داشتند والا التزام
به قوانینی که عادلانه نباشد پسندیده نیست –
راهکارهایی برای اجرایی شدن اخلاق
1-اول باور کنیم که اخلاقی شدن با
بخشنامه و دستور از بالا به پائین جواب نمی دهد
پس نمی شود در دفتر هایمان بنشینیم و
دستورات و توصیه های اخلاقی کنیم و انتظار داشته باشیم که افراد تحت
تربیتمان اخلاقی شوند.
2-ما به عنوان مجریان اخلاق، ویژگی
های اخلاقی را در وجود خود جاری کنیم چرا که رطب خورده منع رطب کی کند .
3- اخلاقی زیستن را به کلیه کسانی که با دانش آموز و دانشجوی ما مرتبطند اعم
از نگهبان ، رانندة سرویس ، نیروی خدماتی و مسؤل آموزش و سایر معلمان آموزش دهیم زیرا ممکن است ناهنجاری و بی فرهنگی فرزند ما از رفتار نا مناسب مسؤلانی نشات گرفته
باشدکه با او برخورد نامناسب داشته اند. از تأثیر رفتار و گفتا ر نامناسب افراد به سادگی عبور نکنیم که ممکن است علت
العلل بی فرهنگی فرزندانمان باشد.
4- با اَعمال خود احترام متقابل را به
فرزندانمان آموزش دهیم .آنان از رفتار ما بیشتر از گفتار ما درس می گیرند. پس باور کنیم که همة انسان ها در پیشگاه خداوند کرامت دارند حتی انسان
گنهکاری که برای اجرای حدود برده می شود از کرامتی برخوردار است که شریعت اسلام هر
گونه توهینی را بر او بر نمی تابد و اجازه توهین و تحقیر اورا نمی دهد .
5-فعالیت و کار گروهی را در میان دانش آموزان جا بیندازیم زیرا درکار دسته
جمعی خیری نهفته است که در کار فردی نیست. « ید الله مع الجماعه». البته برای ما مشکل است چون ما تجربه کار جمعی
را نداریم. بهتر است نظام آموزشی ما هم به
این جهت سوق پیدا کند ولی این کار از دست
شما برنمی آید وشما نمی توانید نظام
آموزشی کل کشور را این چنین کنید. ولی می توانید این کار را در حوزة فرهنگی آزمایش
کنید. مسابقات علمی گروهی ترتیب دهید اردوهای جمعی تشکیل دهید. در این چنین جمع ها
می توانید آداب و رسوم مطلوب خود را آموزش
دهید. مثلا رعایت حقوق دیگران ، احترام به بزرگتر،صداقت در گفتار و........
5- یک روز را به عنوان روزکمک به همنوع
قرار دهید و دانش آموزان را به پارک و یا محل مناسب ببرید و از آن ها
بخواهید خودشان کمک را تشخیص دهند و به آن عمل کنند. باور کنید که همه آنها این کار را دوست دارند ولی بلد نیستند و یا خجالت می کشند. برای آن
ها عمل به خصلت را هموار کنیم و لذت کمک به همنوع را در
کامشان بریزیم .
6- فرهنگ گفتگو را به آنها بیاموزیم. متاسفانه در این زمینه ما خودمان هم مشکل
داریم. ما راه تعامل با یکدیگر را بخوبی نمی دانیم .گفتگو آدابی دارد. هر سخن گفتن
و شنیدنی گفتگو نیست. بسیاری از مشکلات از بد فهمی سخن یکدیگر حاصل می شود. با
گفتگوی صحیح خیلی از مشکلات حل می شود . لازم
است قواعد گفتگو را استخراج کرده و آموزش دهیم. در بحث گفتگو و در کارگاه هایی که
برای این کار ترتیب می دهیم، فرهنگ سکوت
را نیز بیاموزیم. هنگامی که مخاطب قرار می گیریم، واقعا شنونده باشیم نه جویندة
جواب گوینده .اگر زبان بزرگ ما بسته است زبان کوچکمان نیز بسته باشد - امروزه نیز
متاسفانه بزرگترهای ما در میان جلسات رسمی در میان سخن افراد جلسه با تلفن همراه
خود به رتق و فتق امور دفتر خود نیز می
پردازند -
7- باور کنیم که اخلاقی زیستن فطری
انسان است. یعنی هر انسان سالمی زندگی کردن با دروغ و خدعه وبد خلقی و ..... را
دوست نمی دارد. بهمین دلیل برای تبرئه
خود از اعمال خلاف اخلاقی که مرتکب
شده جامعه و خانواده و مدرسه... را مقصر
معرفی می کند .
8- به نظر می رسد ترتیب دادن مهمانی
های استانی برای اجتماعی بار آوردن فرزندانمان
و برای آنکه به راحتی بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند- نه اینکه محو
گروه مقابل شوند و خودرا ببازند و یا از روی تعصب از پذیرش نکات مثبت طرف مقابل پرهیز کنند- مفید
باشد. در این نوع سفرها که بهتر است خود فرزندان میزبان باشند ،فرزندانمان با آداب مهمان داری آشنا شده و ازگویش ها و آداب و
رسوم هم میهنان خود آگاه می شوند . این دیدار ها ی دوستانه افزون بر آنکه نشاط آور
هستند، موجب می شوند که لهجه ها ولباس ها
و چیزهایی از این دست به مسخره گرفته نشود .
9- آموزش حفظ استقلال رأی در عین پذیرش سخن حق بسیار مفید است . برخی گمان می کنند التزام به هر قانونی ، عملی اخلاقی است و برخی از
افراد، رهایی و قانون شکنی را حریت و
آزادگی می دانند . پس باید به فرزندانمان
بفهمانیم که آزادگی در چیست ؟ و قانون شکنی کجا مطلوب است و رعایت قانون کجا
اخلاقی است .پس به فرزندانمان ، فکر کردن
و اندیشیدن و برگزیدن راه درست را بیاموزیم و
10 – راهکاری برای سنجش خطا و صواب و تأثیر کارهایمان مشخص کنیم تا بتوانیم کارها و فعالیت های خودرا
ارزیابی کنیم. زیرا ممکن است بدون چنین سنجشی همیشه از کار خود راضی باشیم در
حالیکه در واقع چنین نباشد .
از حوصله همه شما بزرگواران پوزش می خواهم
این نکاتی بود که به ذهن من رسید
که شاید از مصادیق زیره به کرمان
بردن باشد .